جواب کارگاه متن پژوهی درس ۷ فارسی یازدهم❤️صفحه ۶۰ و ۶۱
در این نوشته با جواب کارگاه متن پژوهی درس ۷ فارسی یازدهم همراه شما هستیم.
جواب کارگاه متن پژوهی درس ۷ فارسی یازدهم
قلمرو زبانی
۱- معنای واژههای مشخّص شده را بنویسید.
– تا در تحصیل فضل و ادب، رغبتی صادق نباشد، این منزلت نتوان یافت.
کلیله و دمنه
رغبتی: میل، خواست / منزلت: مقام، درجه
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم، تمنّا چه حاجت است
حافظ
در حضرت: آستانه، درگاه
نانم افزود و آبرویم کاست
بینوایی به از مذلّت خواست
سعدی
مذّلت: خواری – فرومایگی
با دقّت و توجّه به جدول زیر، شکلها و جایگاه همزه را در زبان فارسی بهتر بشناسیم:
شکل همزه | ا | ء | آ | أ | ؤ | یٔ |
مثال | ابر اراده اجرت | جزء شیء | آسان الآن مار بوآ | رأفت مبدأ | رؤیا مؤلّف لؤلؤ | هیئت متلألئ |
همزهٔ آغازی ←← انجمن، ایران
همزهٔ پایانی ←← ملک الشعراء، اشیاء
همزهٔ آغازی و میانی و پایانی ←← آفتاب، قرآن
همزهٔ میانی و پایانی ←← متأثر، تأمین، توأم، خلأ
همزهٔ میانی و پایانی ←← مؤکد، تلألؤ
همزهٔ میانی و پایانی ←← بیشائبه، جرئت
۳- در بند پایانی درس، جملههای مرکب و پیوندهای وابستهساز را مشخص کنید.
حروف ربط وابسته ساز: ابلیس با خود گفت: (که) «هر چه دیدم، سهل بود / اگر ما را آفتی رسد از این شخص، از این موضع تواند بود و اگر حق تعالی را با این قالب، سر و کاری خواهد بود، در این موضع تواند دید.» (اگر) ابلیس را چون در دل آدم بار ندادند، مردود همهٔ جهان گشت. (چون)
قلمرو ادبی
۱- عبارت زیر را از دید آرایههای ادبی، بررسی کنید.
پس، از ابر کرم، باران محبّت بر خاک آدم بارید و خاک را گِل کرد و به ید قدرت در گِل از گِل، دل کرد.
اضافه تشبیهی: ابر کرم/ باران محبّت – تناسب: ابر، باران/ خاک و گل/ یَد و دل – تکرار: گل – سجع متوازی: دل و گلر – اضافه اقترانی: ید قدرت
۲- در بیت زیر، «استعاره» را مشخّص کنید و آن را بررسی نمایید.
سر نشترِ عشق بر رگِ روح زدند
یک قطره فرو چکید و نامش دل شد
رگ روح» استعاره دارد. زیرا «موجود جاندار» که مشبهبه آن است، حذف و فقط مشبه به همراه یکی از ویژگیهای موجود جاندار (رگ داشتن) ذکر شده است. در واقع استعاره، همان تشبیهی است که تنها یک رکن آن باقی مانده است
۳- برای هر مفهوم زیر، از متن درس، معادل کنایی بیابید و بنویسید.
– نپذیرفتن: تن در نمیدهد.
– متوسّل شدن: در دامنش آویزد.
– شتاب داشتن: دو اسبه میآمد.
قلمرو فکری
۱- در عبارتهای زیر، مقصود از قسمتهای مشخّص شده چیست؟
الف) شما در این آینه، نقشهای بوقلمون بینید. وجود انسان و قالب آدم
ب) گوهری برد در خزانهٔ غیب که آن را از نظر خازنان پنهان داشته بود. محبّت و عشق و معرفت
پ) از حکمتِ ربوبیت به سِرّ ملایکه فرو میگفت. باطن، ضمیر
۲- هر بیت، با کدام قسمت از متن درس تناسب مفهومی دارد؟
نازِ و نیازِ تو شد، همه دلپذیر من
تا ز تو دلپذیر شد، هستی ناگزیر من
حسین منزوی
این چه سرّ است که خاک ذلیل را از حضرت عزّت به چندین اِعزاز میخوانند و خاک در کمال مذّلت و خواری، با حضرت عزّت و کبریایی چندین ناز میکند و با این همه، حضرتِ غَنا، دیگری را به جای او نخواند.
نیست جانش محرم اسرار عشق
هر که را در جان، غم جانانه نیست
خواجوی کرمانی
الطاف الوهیت به سرّ ملایکه فرو میگفت، شما چه میدانید که ما را با این مشتی خاک، چهکارها در پیش است؟ معذورید که شما را سر و کار با عشق نبوده است
تو ز قرآن، ای پسر، ظاهر مبین
دیو، آدم را نبیند غیر طین
مولوی
حضرت جلّت با ملائکه میگفت شما در گل منگرید، در دل نگرید.
۳- دربارهٔ ارتباط معنایی آیات شریفهٔ زیر و متن درس توضیح دهید.
الف) و عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ کُلَّهَا. (همهٔ نامها را به آدم آموخت.) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۳۱)
این آیه با این قسمت متن درس ارتباط دارد: آدم به زیر لب آهسته میگفت: «اگر شما مرا نمیشناسید، من شما را میشناسم، باشید تا من سر از این خواب خوش بردارم، اسامی شما را یک به یک برشمارم.» هر دو عبارت به این اشاره دارند که خداوند «اسم اعظم» را به انسان آموخت؛ در حالی که فرشتگان از آن خبر نداشتند و این آگاهی از نامهای خداوند دلیل برتری انسان بر فرشتهها بود.
ب) إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا. (سورهٔ احزاب، آیهٔ ۷۲)
ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم؛ پس، از پذیرفتن و حمل آن خودداری کردند و از آن هراسناک بودند و انسان، آن را بر دوش کشید. به درستی که او بسیار ستمگر و نادان بود.)
با این قسمت از متن درس ارتباط دارد: آن چه بود؟ گوهر محبّت بود که در صدف امانت معرفت تعبیه کرده بودند و بر ملک و ملکوت عرضه داشته، هیچ کس استحقاق خزانگی و خزانهداری آن گوهر نیافته، خزانگی آن را دل آدم لایق بود و بر خزانهداری آن، جان آدم شایسته بود.
هر دو متن، به این نکتهٔ مهم اشاره دارند که تنها کسی که امانت خدا را پذیرفت و آن را بر دوش کشید، انسان بود. آن امانت «عشق، محبّت و معرفت» بود که هیچکس تحمّل آن را نداشت جز انسان. حافظ نیز در این ارتباط میفرماید:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعهٔ کار به نام من دیوانه زدند
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.