در این نوشته با معنی کلمات حکایت محبت فارسی ششم همراه شما هستیم.

معنی کلمات حکایت محبت فارسی ششم

حکایت: داستان

عبور کردن: گذشتن

مشاجره: بحث و دعوا

سخت: بسیار، شدید

آبادی: ده، روستا

لغزید: سر خورد

صخره: سنگ بزرگ و سخت

محبت: دوستی

اختلاف: ناسازگاری

سیلی: توگوشی زدن

آزرده: ناراحت، رنجیده

قدری: مدتی

غرق شدن: خفه شدن در آب

حک: تراشیدن

کلمات هم خانواده حکایت محبت فارسی ششم

محبت = محبوب، حبیب

تعجب= غافل، اغفال

حکایت= حاکی، حکایات

عبور = عابر، معبر، معابر

حک= حکاکی

کلمات متضاد حکایت محبت فارسی ششم

دوست # دشمن

بهترین # بدترین

مشاجره # مصالحه

آزار # محبت

سخت آسان

هرگز # همیشه

واژگان مهم املایی: عبور – موضوعی اختلاف – مشاجره – آزرده- لغزید – غرق – صخره ای – حک – تعجب – صحرا

گام به گام قسمت های دیگر فصل معرفت آفریدگار

برچسب شده در: