در این نوشته با جواب البحث العلمیه صفحه 74 عربی یازدهم همراه شما هستیم.

جواب البحث العلمیه صفحه 74 عربی یازدهم

اِبْحَثْ عَنْ قِصَّهٍ قَصیرهٍ أَوْ أَحادیثَ حَوْلَ قُبْحِ الْکِذْبِ وَ عاقِبَتِهِ السَّیِّئَهِ.

یک داستان کوتاه یا حدیث هایی در مورد زشتی دروغ و عواقب بد آن پیدا کنید.

الف) قِصَّهٍ قَصیرهٍ:

قرد الکذب

کان هناک بعض البحاره الذین رکبوا سفینه معًا قبل سنوات للذهاب فی رحله بحریه. کان أحد البحاره قد جلب قردًا معه لکی لا یشعر بالملل فی هذه الرحله الطویله. کانوا فی رحلتهم منذ عده أیام.

فجأه، جاء إعصار مرعب وقلب السفینه. سقط الجمیع فی الماء وکان القرد الذی سقط فی الماء على یقین من أنه سیرتفع قریبًا. فرح جدًا عندما رأى دولفینًا یقترب منه. صعد على ظهر الدولفین.

عندما وصلوا إلى جزیره، نزّل القرد من على ظهر الدولفین. سأله الدولفین: “هل زرت هذه الجزیره من قبل؟ هل تعرف هذا المکان؟” أجاب القرد: “نعم، أعرفه. إلى الحقیقه، ملک هذه الجزیره هو أفضل صدیق لی. هل تعلم أننی خلیفته؟”

علم الدولفین أنه لا یوجد أحد یعیش فی هذه الجزیره، فقال: “حسنًا، إذًا أنت خلیفه الملک! فاستمتع، لأنک ستصبح ملکًا بنفسک من الآن فصاعدًا!” سأل القرد الدولفین: “کیف؟” أجاب الدولفین وهو یبتعد عن الشاطئ: “إنه لیس أمرًا صعبًا. لأنک هو الشخص الوحید فی هذه الجزیره ولا یوجد أحد آخر یعیش هنا، إذًا أنت الملک!”

دروغگویی میمون

سال ها پیش چند دریانورد با هم سوار یک کشتی شدند تا به سفر دریایی بروند. یکی از دریانوردها میمونش را با خود آورده بود تا در این سفر طولانی حوصله اش سر نرود. چند روزی بود که آن ها در مسافرت بودند.

ناگهان طوفان وحشتناکی آمد و کشتی آن ها را واژگون کرد. همه در دریا افتادند و میمون نیز که در آب افتاده بود اطمینان داشت که به زودی غرق می شود. میمون که از نجاتش ناامید شده بود ناگهان دلفینی را دید که به سمت او می آید. بسیار خوشحال شد و پشت دلفین سوار شد.

زمانی که آن ها به یک جزیره رسیدند میمون دلفین را پیاده کرد. دلفین از میمون پرسید:« قبلاً به این جزیره آمده ای، اینجا را می شناسی؟» میمون جواب داد:« بله. می شناسم. راستش پادشاه این جزیره بهترین رفیق من است. آیا تو می دانستی من جانشین پادشاه هستم؟»

دلفین که می دانست هیچ کس در این جزیره زندگی نمی کند، گفت:« خب، پس شما جانشین پادشاه هستی! بنابراین خوشحال باش، چون تو از این به بعد می توانی خود پادشاه باشی!» میمون از دلفین پرسید:« چگونه؟» دلفین که داشت از ساحل دور می شد پاسخ داد:« کار دشواری نیست. چون تو در این جزیره فقط هستی و کسی غیر تو اینجا زندگی نمی کند، بنابراین تو پادشاه هستی!»

ب) أَحادیث:

1) رَسُولُ اللّه (صلی الله علیه و آله):

عَلَیْکُم بِالصِّدْقِ فَإنَّهُ بابٌ مِنْ أَبوابِ الجَنَّهِ وَ إیّاکُم وَالْکِذْبَ فَإنَّهُ بابٌ مِنْ أبوابِ النّارِ. (کنزالعمّال ج ۳ ص ۳۴۶ ح ۶۸۶۲٫)

راستى پیشه کنید که آن درى از دربهاى بهشت است و از دروغ بپرهیزید، که آن درى از دربهاى جهنم است.

2) إلامامُ العَسکَرىُّ (علیه السلام):

جُعِلَتِ الخَبائِثُ کُلُّها فی بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفتاحُهَا الْکِذْبُ. (نزهه الناظر وتنبیه الخاطر ص ۱۴۵ ح ۱۳٫)

تمام پلیدیها و زشتیها در خانه اى نهاده شده که کلید آنها دروغگویى است.

3) أمیرُالمُؤمِنینَ (علیه السلام):

لاسُوءَ أَسوَءُ مِنَ الْکِذْبِ (بحارالانوار ج ۷۲ ص ۲۵۹ ح ۲۳٫)

هیچ بدى و زشتى بدتر از دروغگویى نیست.