در این نوشته با جواب فعالیت های نگارشی صفحه 39 نگارش نهم همراه شما هستیم.

جواب فعالیت های نگارشی صفحه 39 نگارش نهم

1. نوعِ زبان نوشته های زیر را مشخّص کنید

یک) آیا می دانستی مطالبی را که دربارهشان فکر می کنی و آنها را به زبان می آوری، این قدرت را دارند که به کلّی همه چیز زندگی ات را عوض کنند؟ وقتی حرفی را مدام تکرار کنی، یواش یواش باور می کنی که حقیقت دارد و باورهای تو دلیل همه کارهایی است که انجام می دهی. به این جور فکرها و حرف ها می گویند. برای آنکه افکار ناگوار و منفی، جای خود را به» عبارت های تأکیدی« عبارت های تأکیدی مثبت بدهند، باید فکرهای سیاه را به افکار سبز، تبدیل کنی:

هیچ کس مرا دوست ندارد من خودم را دوست دارم و دیگران هم مرا دوست دارند.

از موهایم خوشم نمی آید. کاش مثل او بودم من خودم را همین شکلی که هستم، دوست دارم.

اگر این کار را انجام دهم، از دستم ناراحت می شود این کار را انجام می دهم چون برایم اهمیت دارد.

این مطالب به من مربوط نیست من عاشق یادگرفتن مطالب تازه هستم.

اگر این چیزها را داشتم، خوب بود به خاطر چیزهایی که دارم، سپاسگزارم.

نوعِ زبان : عادی

دو) او واقعاً یک آدم بود. توی زمین، پرنده پر نمی زد که به دنیا آمد. این ور را گشت، آن ور را گشت؛ امّا از هیچ کس خبری نبود. یک گوشه نشست و برای غصّه های خودش، قصّه تعریف کرد:

یکی بود، یکی نبود. غیر از خدای مهربون، کسی نبود. یه آدمی، تک و تنها، توی برهوت زمین، زندگی می کرد…

کوه ها قصّه آدم را گوش دادند، درخت ها گوش دادند، دریا گوش داد؛ امّا فقط خدا دلش برای آدم سوخت. این شد که حوّا را آفرید و آدم را از تنهایی درآورد. آدم و حوّا با هم ازدواج کردند و بچّه دار شدند و این طوری شد که زمین ، آرام آرام، شلوغ شد .

نوعِ زبان :ادبی

سه) باورها و اولویت های هر فرد در میان گروه، اغلب با دیگر افراد گروه، تفاوت دارد. حتّی افرادی که فامیل اند و خویشی نزدیک با هم دارند؛ مثل برادرها، خواهرها و … ممکن است، باورهای متفاوتی داشته باشند. هر کس ممکن است با روش صحبت کردن، نگاه کردن، کارکردن و… .

دیگران موافق نباشد؛ ولی حقِّ برخورد خشون تآمیز با آنها را ندارد. دیگران هم مثل ما حق دارند، بدون اینکه صدم های به جان و مالشان وارد شود، نظر خودشان را بیان کنند.

نوعِ زبان : عادی

2. موضوعی را به دلخواه انتخاب کنید؛ یک بار به زبان «عادی» و بار دیگر به زبان «ادبی» درباره آن بنویسید.

نوشته درباره زمستان به زبان ادبی:

من فصلی که زمین پیراهن سفید خود را بر تن می کند را دوست می دارم. در این فصل سنگ ها از به خود لرزیدن می شکنند و اشک شوق ابر ها همانند گلوله های آبی بر زمین می افتد و رفت و آمد را بر مردم سخت می کنند و تمام این ها دلالت بر وجود آفریننده ی هستی است

فصل سفیدی می آید و سیاهی ها را از هوا ناپدید می کند و هنگامی که ابر های سیاه پوش و ابستن برف و باران او نیستند آسمان مانند چلچراغی روشن می شود. بعضی ها از فصلی که درختان مو های بلند و سرسبز دارند خوششان می اید و بعضی ها فصلی که درختان به خواب می روند را دوست می دارند و باز هم همه ی این ها نشانه هایی هستند از آفریننده ای ماهر و زبردست که این ها را بر تابلوی طبیعت نقش کرده. پس چه خوب است که ما با چشم دل به این اثر زیبای خداوند نگاه کنیم و از آن لذت ببریم

نوشته درباره ی زمستان به زبان عادی

من زمستان را خلی دوست دارم. در زمستان هوا سرد می شود و برف یا باران از آسمان می بارد و رفت و آمد در داخل شهر و اطراف آن با مشکل مواجه می شود ولی با این حال همین اندازه که می دانم

فصل زمستان هم مثل بقیه ی فصل ها نشانه ای از عظمت خدای بزرگ است باعث آرامش من می شود در فصل زمستان هوا خیلی پاک و صاف می شود و در زمانی که ابر ها نیستند موقع شب ستاره ها درخشندگی خاصی پیدا می کنند و این زمان بهترین موقع برای دیدن سیاره ها، ستارگان و سایر صور فلکی است

بعضی ها فصل بهار و تابستان را دوست دارند و از فصل پاییز و زمستان خوششان نمی اید اما برای من هر فصلی نشانه ای است از شاهکار طبیعت و آفریننده ی آن و این طبیعت گوشه ای از قدرت خداوند تواناست پس چه خوب است ما هم در هر فصل با نگاهی قدر شناس کمال لذت را از زیبایی های آن ببریم

برچسب شده در: