جواب فعالیت های نگارشی صفحه ۵۲ نگارش هشتم

در این نوشته با جواب فعالیت های نگارشی صفحه ۵۲ نگارش هشتم همراه شما هستیم.

جواب فعالیت های نگارشی صفحه ۵۲ نگارش هشتم

۱- متن زیر را بخوانید و مشخص کنید که نویسنده در کدام بخش، تحت تأثیر قوه شنیداری خود قرار گرفته است.

… کژال بر پوست گرگ چنگ کشید و فریاد زد: «هه ژار. … هه ژار! خاکم به سر!» گرگ قنداقه به دهان گرفت و دوید. کژال به دنبال او زمین را خیش می کشید، مویه می کرد و روناک را صدا می زد.

خم شد و سنگ برداشت.

اگر به روناک بخورد!

سنگ را به زمین انداخت، زار زد و دوید. صورت خراشید و دوید. گرگ پارۀ تنش را می برد.

روناک مثل برّه ای، دست هایش را در هوا تکان می داد. گردنش به عقب خم شده بود و صدای نازک گریه اش، سنگ های بیابان را می خراشید.

کژال به موهایش چنگ زد، لنگۀ گالشش از پایش افتاد. سنگ ها پایش را کوبیدند.

روناک!، … روناک! دایه ات بمیره، روله.

دشت یک پارچه صدا شده بود و ناله و مویه. باد صدای کژال را غلتاند و با خود برد. «آزاد» سر زمین بود که فریاد کژال را شنید، هراسان ماند: «صدا از کدام طرف می آید؟»

باز هم جیغ. آزاد دوید. صدا از سمت تپّه بود. کسی کمک می خواست. گام انداخت و دوید. صدا او را به خود می خواند. چشم آزاد از دور جسمی را که تند و تند به طرف او می آمد، دید و لحظه ای بعد، گرگ نزدیک آزاد رسیده بود و آن دورتر، کژال پا برهنه و بر سر زنان می دوید. وقت فکر کردن نبود. آزاد نباید می ماند. دندان بر دندان می سایید. گرگ مقابل آزاد بود. قنداقۀ روناک به دهانش بود. روناک خفه گریه می کرد و گرگ خرناسه می کشید. آزاد معطّل نماند…

جواب:دشت یک پارچه صدا شده بود و ناله و مویه. باد صدای کژال را غلتاند و با خود برد. «آزاد» سر زمین بود که فریاد کژال را شنید، هراسان ماند: «صدا از کدام طرف می آید؟»

۲- شنیدن صداهای زیر چه حس و حالی به شما می دهد؟ یکی از صداهای زیر را انتخاب کنید و حس و حال خود را در باره آن بیان کنید.

صدای وزش شدید باد

صدای لالایی مادر

صدای باران

آهنگ سرود ملی

قار قار کلاغ

موضوع انشا: صدای لالایی مادر

بی شک همه ما وقتی بچه بودیم مادرهایمان برای ما لالایی خواندند.

لالایی هایی که هنوز هم به یاد داریم و همیشه با به یاد آوردنش نوعی خوشحالی ذات نصیب ما می شود.

مادران ما ناخودآگاه برای ما لالایی می خواندد،بدون اینکه از وزن و قافیه چیزی بدانند اما همان اندازه که نوعی آهنگ درونی هدایتشان می کرد کافی بود.

در واقع لالایی ها آغاز گر ادبیات زنانه بوده اند که در پای گاهواره بچه هایشان شروع کرده اند و این زبان نسل به نسل انتقال یافته و همه ما بدون شک در مورد آن چیز هایی می دانیم..مادران ما با خواندن لالایی گاهی برای ما سربلندی آرزو می کردند و گاهی سلامتی و بعضی اوقات هم همراه لالایی ها خودشان را فدای ما می کردند!!

رابطه لالایی بین مادر و کودک نوعی احساس به وجود می آورد که باعث می شود هر دو آرام باشند و کودک بدون اینکه گریه کند به صدای مادرش گوش دهد و همراه لالایی خوابش ببرد!

در لالایی خصلتی است که آن را تنها روان زنانه دریافت می کند. مادر لالایی را از خود آغاز می کند و در آن لحظه به جز کودک و گهواره و حال دل خویش به چیز دیگر نمی اندیشد. او روایت دل خود را می خواند ممکن است این روایت قصه ی جامعه باشد، ممکن است نباشد.

حتی اگر هم باشد این مادر نیست که آن را به جامعه تعمیم می دهد، بلکه خود لالایی است که قصه ی دیگران هم می شود. از این رو بسیاری از شاعران مرد که سعی کرده اند، لالایی بسرایند، در این زمینه موفق نبوده اند چرا که لالایی را از اجتماع آغاز کرده اند یا به زبان ساده تر لالایی را دستاویز گفته های اجتماعی خود کرده اند که از خصلت این ترانه های ساده بیرون است.

برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.

امتیاز شما به این مقاله

0 از 0 رای

+ارسال دیدگاه

1 دیدگاه ها