در این نوشته با جواب مَثَل نویسی صفحه 76 نگارش هشتم همراه شما هستیم.

جواب مَثَل نویسی صفحه 76 نگارش هشتم

ضرب المثل زیر را بازآفرینی کنید.

ضرب المثل: «زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.»

گویند روزی مردی پارچه باف بود و در این کار بسیار خبره و ماهر بود.

روزی از روز ها مرد تمام وقت خود را صرف بافندگی پارچه زرین بافی کرد تا اینکه بعد از تلاش و زحمت زیاد توانست آن پارچه را ببافد.

پس از تمام کردن پارچه از جایش بلند شد و پارچه را کادو کرد و به راه افتاد.

در راه مشتریان زیادی برای لباسی که بافته بود پیدا شد اما او می گفت که پیشکش سلطان است و به هیچ عنوان حاضر به فروش آن نیست.

پشت در بود که سربازان به او گیر دادند که آن چیست در دستت است و تو اجازه نداری وارد شوی و…….. تا اینکه وزیر به صورت تصادفی از آن جا می گذشت دستور داد که اجازه ورود آن فرد را بدهند. مرد پس از تشکر زیاد از وزیر و با کمک وی توانست وارد قصر شده و کادو خویش را به سلطان پیشکش کند.

سلطان  کادو را که باز کرد بسیار از لباس زرینه بافی شده خوشش آمد و تشکر کرد.همانجا بود که درباریان یک به یک نظر دادند که آن لباس را برای چه وقتی بپوشد.سلطان گفت:خودت بگو برای کی این لباس را بپوشم.مرد که بد زبان بود و نمی توانست جلوی خودش را بگیرد گفت:به نظر من این را بردارید هنگامی که به رحمت خدا رفتید آن را روی قبر شما بیاندازند.

سلطان عصبانی شد و گفت:تو چگونه برای من آرزوی مرگ میکنی؟ و دستور داد سر مرد را ببرند.

پس مرد را اعدام کردند و از آن هنگام است که می گویند:

زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد.

برچسب شده در: