در این نوشته با جواب کارگاه نویسندگی صفحه 93 نگارش ششم همراه شما هستیم.

جواب کارگاه نویسندگی صفحه 93 نگارش ششم

1. پایان داستان «درخت علم» را هر طور که می خواهید، تمام کنید.

صدای ناله ی سپیدار به گوش شعله رسید… شعله به اوگفت چه شده چرا ناراحتی، چرا آه می کشی؟ سپیدار گفت از این ظلم دلگیرم آنهای همیشه از سایه ی من استفاده می کردند حالا نمی دانم چرا به فکر نابودی من افتادند.

2. شعر «شیر خدا» را به نثر ساده بنویسید.

حضرت علی کسی است که در راه خدا همچون یک شیر شجاع می جنگید و برترین مرد عرب بود و با تاریکی انس و الفت داشت. شب از رازهای علی باخبر است، تاریکی شب محرم رازهای الهی است. شب صدای دعا و مناجات علی و همچنین عشق الهی که مانند چشمه ای در وجود او می جوشد شنیده است.

دعاهایی که علی میکرده هنوز در گوش مسجد کوفه مانده است و او را از خود،بیخود می کند. خورشید از افق بالا آمده است و سینه ی آسمان را شکافت ولی چشم علی هنوز بیدار بود و به خواب نرفته بود.

علی همان کسی است که در تاریکی شب به صورت ناشناس برای یتیمان غذا می برد. انسان عاشقی که خطر کرد وشب به جای پیامبر در رختخواب او خوابید.

در آن سحرگاه شگفت انگیز، حلقه ی در،دست به دامن علی شد. در، دست به دامن علی شد که ای علی از رفتن صرف نظر کن و از من عبور نکن. یا علی عارفان مدهوش ولایت تو هستند.جان عالمیان به فدای تو باد.

3. دریافت خود را از ضرب المثل «مارگزیده از ریسمانِ سیاه و سفید می ترسد» در یک بند بنویسید.

وقتی انسان تجربه تلخی داشته باشد و از آن تجربه آسیب دیده باشد در شرایطی مشابه آن تجربه ی قبلی قرار بگیرد خواهد ترسید حتی اگر تجربه ی جدید هیچ ضرری به او نزند باز هم این ترس در وجود او خواهد بود .

برچسب شده در: