جواب گفت و گو کنید صفحه ۶۵ هدیه ششم
در این نوشته با جواب گفت و گو کنید صفحه ۶۵ هدیه ششم همراه شما هستیم.
جواب گفت و گو کنید صفحه ۶۵ هدیه ششم
این متن را بخوانید.
صدای زنگ تفریح بلند شد. بچّه ها با همهمه به سمت در کلاس رفتند. خانم معلّم که هجوم بچّه ها به سمت در را دید، منتظر ایستاد تا همه ی بچّه ها خارج شوند. وارد حیاط که شدم، نگاهم به مریم و معصومه افتاد که گوشه ی حیاط نشسته بودند. صدای خنده شان از دور به گوش می رسید. نزدیک رفتم و سلام کردم. آنقدر گرم صحبت بودند که متوجّه من نشدند. درباره ی یکی از بچّه های کلاس صحبت می کردند و به رفتار و حرکات او می خندیدند. این بار با صدای بلند گفتم: «سلام بچّه ها»
تازه متوجّه حضور من شدند. مریم تا نگاهش به من افتاد، گفت: « چه خوب شد آمدی، می خواستم…» هنوز حرفش تمام نشده بود که معصومه گفت: «راستی عاطفه، من امروز در کلاس با بغل دستی ام صحبت می کردم و درس را خوب یاد نگرفتم. می توانی به من کمک کنی؟»
در این هنگام مریم سرش را نزدیک گوش معصومه برد و چیزی به او گفت. خیلی دوست داشتم بدانم چه می گویند. شاید داشتند درباره ی من حرف می زدند. شاید هم … .
در این فکرها بودم که ناگهان زنگ مدرسه به صدا درآمد.
اکنون برای پاسخ به این سؤالات با دوستان خود در کلاس گفت وگو کنید.
۱. چه رفتارهای ناپسندی در این داستان می بینید؟
۱) هجوم بچّه ها به سمت در هنگام خوردن زنگ تفریح و اجازه ندادن به معلّم برای خروج از کلاس
۲) غیبت کردن درباره یکی از بچه های کلاس و مسخره کردن حرکات و رفتارهای او
۳) در گوش هم صحبت کردن
۲. اگر ببینید، دوستتان کسی را مسخره می کند، چه می کنید؟
آن ها را از کار زشتی که انجام می دهند آگاه می کنم و از آنها خواهش می کنم که این کار را انجام ندهد.
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
6 دیدگاه ها
خیلی بد بود خخخییییلییی خیلی بد بود افتضاع بود
خیلی خراب بود
بدک نبود
عالی
خوب بود
خیلی خیلی خیلیییی خوب بود