معنی حکایت عمر گرانمایه فارسی ششم + معنی کلمات و آرایه های ادبی
در این نوشته با معنی حکایت عمر گرانمایه فارسی ششم همراه شما هستیم.
معنی حکایت عمر گرانمایه فارسی ششم
- نوع نثر: نثر مُسَجَّع
- نویسنده: سعدی شیرازی
- کتاب: گلستان
دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زورِ بازو، نان خوردی.
دو برادر بودند که یکی برای پادشاه کار می کرد و در خدمت او بود و یکی دیگر با نیروی خودش کار می کرد و زندگی اش را می گذراند.
واژه | معنی واژه |
سلطان | پادشاه |
نان | وسیله ی گذراندن زندگی، غذا |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
فعل «بودند» بعد از عبارت «دو برادر» حذف شده است (دو برادر بودند)
«کردی» و «خوردی» ← ساخت قدیمی دارند و امروزی آن ها، به ترتیب «می کرد» و «می خورد» است که زمان گذشته دارند
زور بازو ← کنایه از کار و تلاش خود
نان ← مجاز از رزق و روزی
نان خوردن ← کنایه از امرار معاش و کسب درآمد
باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن بِرَهی؟
خلاصه، برادر ثروتمند به برادر فقیر گفت که: چرا تو خدمت و چاکری پادشاه را انجام نمی دهی تا از رنج و سختی کار کردن رها شوی؟
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
توانگر | ثروتمند | مشقّت | سختی، رنج |
بِرَهی | رها شوی، آسوده شوی | ||
باری | خلاصه، به هر حال، یک بار |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
«را» در «درویش را» (به درویش) ← حرف اضافه به معنای «به» و دررویش متمم است
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذلّتِ خدمت، رهایی یابی که خردمندان گفته اند: نان خود خوردن و نشستن بِه که کمر زرّین بستن و به خدمت ایستادن.
گفت چرا تو کار و تلاش نمی کنی تا از خواری و پستیِ خدمت کردن به پادشاه نجات یابی؟ زیرا انسان های خردمند گفته اند: از دست رنج خود خوردن و زندگی کردن و روزی به دست آوردن بهتر است از در خدمت پادشاه بودن و چاکری و فرمانبُرداری او کردن.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
مذّلت | خواری، خفّت، پستی | کمر زرّین | کمربند طلایی |
بِه | بهتر |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
مشقت و مذلت ← سجع
نشستن و ایستادن ← تضاد
نان خود خوردن ← کنایه از «با تلاش و دسترنج خود کسب درآمد کردن»
کمربند بستن ← کنایه از آماده به خدمت بودن
زرّین ← کنایه از لباس های گران قیمت
تأکید دارد به خود متّکی بودن و قناعت.
به دست آهنِ تَفته کردن خمیر / بِه از دست بر سینه، پیش امیر
آهن داغ را نرم کردن و رنج و سختی آن را تحمّل کردن بهتر از تعظیم کردن در مقابل پادشاهان است.
واژه | معنی واژه |
تفته | گداخته، ذوب شده، داغ |
امیر | فرمانروا |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خمیر و امیر ← قافیه
آهن تفته ← ترکیب وصفی
دست بر سینه داشتن ← کنایه از خدمت کردن و تعظیم نمودن
عمر گرانمایه در این صرف شد / تا چه خورم صیف و چه پوشم شِتا
عمر با ارزشِ من به خاطر فکر کردن به اینکه تابستان چه بخورم و زمستان چه بپوشم، هدر رفت.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
گران مایه | گران بها | صرف شد | سپری شد، هدر رفت |
صیف | تابستان | شتا | زمستان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شِتا ← قافیه برای مصراع دوم بیت بعدی
صیف (تابستان) و شتا (زمستان) ← تضاد
ای شکم خیره، به نانی بساز / تا نکنی پُشت به خدمت، دو تا
ای شکم بی شرم و گستاخ به لقمه نانی قناعت کن تا اینکه مجبور نباشی در برابر دیگران تعظیم و خدمت کنی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دو تا ← قافیه برای مصراع اول بیت قبلی
ای شکم ← تشخیص (جان بخشی)
شکمِ خیره ← استعاره از افراد حریص
پشت دو تا کردن ← کنایه از تعظیم کردن و خود را حقیر و کوچک شمردن
سعدی در این حکایت به انسان ها سفارش می کند که: سعی و تلاش بکنند و به خود متّکی باشند و در زندگی، استقلال داشته باشند؛ زیرا نیاز به دیگران سببِ پستی و خواری میشود. انسان می تواند با استقلال و تلاش در زندگی خود به ارزش و اعتبار برسد.
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
6 دیدگاه ها
خیلی بد بود
خیلی خیلی قشنگ توضیح داده
بهترین معنی و داشت اصلا فوق العاده بود دست همگی تون درد نکنه .
من همیشه از این سایت استفاده میکنم و همیشه راضی هستم و مثل همیشه عالی هستن👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏
فدات سازنده عالی معنی کلمه بساز یعنی چه دوستان خوبم
قانع باش
😘😘