معنی درس آداب زندگانی فارسی نهم + معنی کلمات و آرایه های ادبی

در این نوشته با معنی درس آداب زندگانی فارسی نهم همراه شما هستیم.

معنی درس آداب زندگانی فارسی نهم

متن درس «آداب زندگانی» و معنی متن:

درس ششم

آداب زندگانی

  • اثر: قابوس نامه
  • نویسنده: عنصر المعالی کیکاووس

بدان که مردم بی هنر، مادام بی سود باشد، چون مغیلان که تن دارد و سایه ندارد؛ نه خود را سود کند و نه غیر خود را.

بدان که انسان بدون هنر و داشتن برتری برای همیشه بی فایده است. مانند درختچۀ خارداری که جسم دارد ولی سایه ندارد. این انسان نه برای خود سودی دارد و نه برای دیگران.

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
مردمانسانهنربرتری و فضیلت
مادامهمیشهمغیلاندرختچۀ خار دار
معنی درس آداب زندگانی فارسی نهم

آرایه ادبی:

در عبارت بالا مردم به مغیلان تشبیه شده است.

جهد کن که اگرچه اصیل و گوهری باشی، گوهر تن نیز داری که گوهر تن از گوهر اصل بهتر بود.

تلاش کن هرچند که انسان با اصل و نسب خوب، هستی، هنر و فضیلتی هم داشته باشی زیرا هنر و شایستگی فردی از اصل و نسب، بهتر و با ارزش تر است.

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
جَهدتلاشاصیلدارای اصل و نسب خوب
گوهریدارای ارزش و با اصل و نسب
معنی درس آداب زندگانی فارسی نهم

بزرگی، خرد و دانش راست نه گوهر را، اگر مردم را با گوهر اصل، گوهر هنر نباشد، صحبت هیچ کس را به کار نیاید.

ارزش و بزرگی انسان به عقل و دانش اوست نه به اصل و نسبش، اگر انسان همراه با اصل و نسب، هنر و شایستگی فردی نداشته باشد به درد دوستی و هم نشینی نمی خورد.

واژهمعنی واژه
صحبتهم نشینی و دوستی
به کار نیایدنامناسب است، به درد نمی خورد
معنی درس آداب زندگانی فارسی نهم

در هرکه این دو گوهر یابی ، چنگ در وی زن و از دست مگذار که وی، همه را به کار آید.

در هرکس این دو ویژگی «اصل و نسب و شایستگی فردی« را پیدا کردی، با او دوستی کن و او را از دست نده زیرا چنین انسانی برای همه مفید و به درد بخور است.

آرایه ادبی:

چنگ در وی زن   کنایه از کمک گرفتن

از دست مگذار  ←  کنایه از رها نکردن

سخن، ناپرسیده مگوی و از گفتار خیره پرهیز کن، چون باز پرسند جز راست مگوی، تا نخواهند کس را نصیحت مگوی و پند مده؛ خاصه کسی را که پند نشنود که او خود اوفتد.

تا حرفی را از تو نپرسیده اند از حرف زدن بی فایده، دوری کن، وقتی از تو چیزی می پرسند، فقط حرف راست بگو، مخصوصا کسی که پند پذیر نیست را نصیحت نکن زیرا چنین کسی، خودش گرفتار می شود.

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
خیرهبی فایدهخاصهبخصوص
اوفتدگرفتار می شود
معنی درس آداب زندگانی فارسی نهم

آرایه ادبی:

پلید و پاکی ←   تضاد

از جای تهمت زده پرهیز کن و از یار بد اندیش و بد آموز بگریز، به غم مردمان شادی مکن تا مردمان نیز به غم تو شادی نکنند.

از رفتن به جاهایی که مردم به آن بدگمان هستند، دوری کن و از دوست بدخواه و بد فکر فرار کن، در غم و اندوه مردم خوشحالی نکن تا مردم هم در غم تو شادی نکنند.

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
تهمتنسبت دروغبد اندیشبد فکر، بدخواه
معنی درس آداب زندگانی فارسی نهم

داد ده تا داد یابی، خوب گوی تا خوب شنوی، اگر طالب علم باشی، پرهیزگار و قانع باش و علم دوست و بردبار و کم سخن و دور اندیش.

همیشه با عدالت و انصاف رفتار کن تا با تو به عدالت و انصاف رفتار کنند، خوب حرف بزن تا حرف خوب بشنوی. اگر خواهان علم و دانش هستی، پرهیزگار و قانع و راضی و دوست دار علم، صبور، کم حرف و آینده نگر باش.

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
دادانصافطالبخواهان
قانعراضیبردبارصبور  
دور اندیش                                                  آینده نگر
معنی درس آداب زندگانی فارسی نهم
  • اثر: اخلاق ناصری
  • نویسنده: خواجه نصیرالدّین توسی

آدمی باید که بسیار نگوید و سخن دیگری به سخن خود، قطع نکند.

انسان نباید بسیار حرف بزند و نباید حرف دیگری را با حرف خود، قطع کند.

اگر سوال از جماعتی کنند که او داخل آن جماعت بود، بر ایشان سبقت ننماید و اگر کسی به جواب مشغول شود، او بر بهتر جوابی از آن، قادر بود، صبر کند تا آن سخن تمام شود، پس جواب خود بگوید بر وجهی که در متقدم طعن نکند.

اگر از گروهی سوالی شود که او هم در آن گروه باشد، در جواب دادن، پیشی نگیرد و اگر کسی مشغول جواب دادن باشد و او می تواند جواب بهتری بدهد، باید صبر کند تا حرف آن شخص تمام شود، سپس جواب خود را به صورتی بگوید که شخص قبلی، تمسخر نشود.

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
سبقتپیشی گرفتنبر وجهیبه گونه ای
مُتقدّمقبلی و پیشینطعنتمسخر

در محاوراتی که به حضور او میان دو کس رود، خوض ننماید و اگر از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند و تا او را با خود در آن مشارکت ندهند، مداخلت نکند.

در گفت و گوهایی با حضور او میان دو نفر انجام می شود، عمیق فکر نکند و اگر آن دو نفر، سخنشان را از او مخفی می کنند، دزدکی گوش نکند و تا وقتی که او را در گفت و گوی خود شریک نکرده اند، دخالت نکند.

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
محاوراتگفت و گواستراق سمعدزدکی گوش دادن
خوض ننمایدخیلی و عمیق فکر نکند

برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.

امتیاز شما به این مقاله

4 از 11 رای

+ارسال دیدگاه

14 دیدگاه ها