معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم + ❤️ معنی کلمات ، قلمرو ها و مفهوم
در این نوشته با معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم همراه شما هستیم.
معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم
- شاعر: جلال الدّین محمّد مولوی
- قالب شعر: غزل
- اثر: غزلیات شمس
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست/بگشای لب که قند فراوانم آرزوسـت
قلمرو فکری:
چهره نشان بده؛ زیرا آرزوی دیدن باغ و گلستان را دارم. سخن بگو؛ زیرا آرزوی شنیدن سخنان شیرین را دارم.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
نمودن | نشان دادن | که | زیرا |
رخ | چهره، رخسار، صورت، عذار |
بیت ← 4 جمله
رخ ← نقش مفعول
لب ← نقش مفعول
آرزو ← نقش مسند
«ــَـم» در «گلستانم» ← نقش مضاف الیه؛ زیرا بعد از واژۀ «آرزو» قرار می گیرد (آرزوی من است)
«ــَـم» در «فراوانم» ← نقش مضاف الیه؛ زیرا بعد از واژۀ «آرزو» قرار می گیرد (آرزوی من است)
قلمرو ادبی:
رخ نمودن ← کنایه از دیدار
لب گشودن ← کنایه از سخن گفتن
رخ و لب ← مراعات نظیر (تناسب(
باغ و گلستان ← مراعات نظیر (تناسب(
چهرۀ معشوق مانند باغ و گلستان ← تشبیه
سخن معشوق مانند قند ← تشبیه
گلستان ← نماد خوشحالی و شادابی
مفهوم:
مصراع اول: طلب دیدار و وصال معشوق
مصراع دوم: شیرین سخنی معشوق
توصیف چهرۀ زیبا و شیرین سخنی معشوق
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر /کان چهرۀ مُشَعشَعِ تابانم آرزوسـت
قلمرو فکری:
ای معشوق (شمس تبریزی)، لحظه ای از پشت ابر بیرون بیا که آرزوی دیدن چهرۀ تابان تو را دارم.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
حُسن | خوبی، زیبایی | دم | وقت، زمان، لحظه |
مشعشع | درخشان، تابان |
بیت ← 3 جمله
«ــَـم» در «تابانم» ← نقش مضاف الیه
قلمرو ادبی:
آفتاب حُسن ← استعاره از معشوق (شمس تبریزی) و اضافۀ تشبیهی
بیرون آمدن از ابر ← کنایه از چهره نشان دادن
مفهوم:
آرزو و طلب دیدار معشوق
کمال زیبایی معشوق
گفتی ز ناز «بیش مرنجان مرا، برو» /آن گفتنت که «بیش مرنجانم» آرزوست
قلمرو فکری:
تو با ناز و عشوه گفتی: «بیشتر از این مرا رنج نده و برو». من آرزو دارم باز هم این سخن را از دهانت بشنوم.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
ناز | عشوه، کرشمه | ز ناز | از روی ناز |
بیت ← 5 جمله
«ــَـت» در «گفتنت» ← نقش مضاف الیه
«ــَـم» در «مرنجانم» ← نقش مفعول
قلمرو ادبی:
گفتی و گفتنت ← اشتقاق
واج آرایی حرف «ر»
بیش و مرنجان ← آرایۀ تکرار
مفهوم:
ناز معشوق و نیاز عاشق
آرزوی شنیدن عتاب و سرزنش معشوق
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت /شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
قلمرو فکری:
از این یاران ضعیف، غمگین و ناراحت هستم. آرزوی دیدن بزرگانی چون حضرت علی (ع) و پهلوان رستم را دارم.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
همره | هم روش | سست عناصر | بی اراده، بی غیرت |
دستان | لقب زال، پدر رستم |
بیت ← 2 جمله
همرهان ← نقش متمّم
قلمرو ادبی:
سست عناصر ← کنایه از افراد بی اراده و بی غیرت
گرفتن دل ← کنایه از غمگین شدن
شیر خدا ← استعاره از علی (ع)
واج آرایی حرف «س»
کل بیت ← تلمیح؛ اشاره به قدرت و درایت و ارادۀ قوی حضرت علی (ع) و رستم جهان پهلوان شاهنامه
مفهوم:
دلگیری و ناراحتی از همراهان ضعیف
آرزو و طلب دیدار یاران حقیقی
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر /کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوسـت
قلمرو فکری:
شیخ ما اطراف شهر می گشت ومی گفت:از انسان های دیو صفت و وحشی،آزرده ام و ملاقات با انسان کامل را آرزومندم.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
شیخ | پیر، مرشد، عالِم دین | دد | جانور درّنده، وحشی |
ملول | غمگین | ||
دی | دیشب، شب گذشته، روز قبل |
بیت ← 3 جمله
ملول ← نقش مسند
آرزو ← نقش مسند
«ــَـم» در «ملولم» ← معادل فعل اسنادی به معنای «هستم»
«ــَـم» در «انسانم» ← نقش مضاف الیه
قلمرو ادبی:
اشاره به داستان دیوجانس فیلسوف یونانی ← تلمیح
دیو و دَد ← استعاره از انسان های پلید و آرایۀ تناسب
دیو و انسان ← تضاد
دی و دیو ← جناس ناقص افزایشی
مفهوم:
گله و شکایت از انسان های بد
آرزوی دیدن انسان واقعی
گــفتند یافت می نشود جـسته ایم ما/گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست
قلمرو فکری:
گفتند: ما جستجو کرده ایم؛ امّا پیدا نکردیم. گفت: من آن کسی را می طلبم که یافته نمی شود.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
یافت می نشود | پیدا نمی شود | جُستن | طلب کردن |
بیت ← 6 جمله
آرزو ← نقش مسند
«ــَـم» در «آنم» ← نقش مضاف الیه
قلمرو ادبی:
آرزو کردن آنچه نایافتنی است ← تناقض (پارادوکس)
یافت می نشود ← آرایۀ تکرار
مفهوم:
نایاب بودن انسان کامل
آرزوی دیدن انسان کامل
پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست/آن آشکــار صنعتِ پنهــانم آرزوست
قلمرو فکری:
درحالی که همۀ چشم ها و بینش ها از خداست، امّا از همه پنهان است. کسی را آرزو دارم که هنرش آشکار و خودش پنهان است.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
آشکار صنعت | آفریننده ای که آفرینش او آشکار است |
بیت ← 3 جمله
«پنهان» در مصراع اول ← مسند
«پنهان» در مصراع دوم ← صفت
قلمرو ادبی:
دیده ← آرایۀ تکرار
آشکار و پنهان ← تضاد
واج آرایی «هـ»
«دیده» اول (چشم) و «دیده» دوم (دیده شده) ← جناس تام
همۀ دیده ها ← ایهام:
- ۱- همۀ چشم ها
- ۲- همۀ دیده شده ها
مفهوم:
خداوند پنهان؛ اما خلقتش آشکار است
تجلّی پنهان در پیدا
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
1 دیدگاه ها
مرسییییبی