در این نوشته با معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم همراه شما هستیم.

معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم

  • شاعر: جلال الدّین محمّد مولوی
  • قالب شعر: غزل
  • اثر: غزلیات شمس

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست/بگشای لب که قند فراوانم آرزوسـت

قلمرو فکری:

چهره نشان بده؛ زیرا آرزوی دیدن باغ و گلستان را دارم. سخن بگو؛ زیرا آرزوی شنیدن سخنان شیرین را دارم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
نمودننشان دادنکهزیرا
رخچهره، رخسار، صورت، عذار
معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم

بیت ←   4 جمله

رخ ←   نقش مفعول

لب ←   نقش مفعول

آرزو ←   نقش مسند

«ــَـم» در «گلستانم» ←   نقش مضاف الیه؛ زیرا بعد از واژۀ «آرزو» قرار می گیرد (آرزوی من است)

«ــَـم» در «فراوانم» ←   نقش مضاف الیه؛ زیرا بعد از واژۀ «آرزو» قرار می گیرد (آرزوی من است)

قلمرو ادبی:

رخ نمودن ←   کنایه از دیدار

لب گشودن ←   کنایه از سخن گفتن

رخ و لب ←   مراعات نظیر (تناسب(

باغ و گلستان ←   مراعات نظیر (تناسب(

چهرۀ معشوق مانند باغ و گلستان ←   تشبیه

سخن معشوق مانند قند ←   تشبیه

گلستان ←   نماد خوشحالی و شادابی

مفهوم:

مصراع اول: طلب دیدار و وصال معشوق

مصراع دوم: شیرین سخنی معشوق

توصیف چهرۀ زیبا و شیرین سخنی معشوق

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر /کان چهرۀ مُشَعشَعِ تابانم آرزوسـت

قلمرو فکری:

ای معشوق (شمس تبریزی)، لحظه ای از پشت ابر بیرون بیا که آرزوی دیدن چهرۀ تابان تو را دارم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
حُسنخوبی، زیباییدموقت، زمان، لحظه
مشعشعدرخشان، تابان
معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

«ــَـم» در «تابانم» ←   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

آفتاب حُسن ←   استعاره از معشوق (شمس تبریزی) و اضافۀ تشبیهی

بیرون آمدن از ابر ←   کنایه از چهره نشان دادن

مفهوم:

آرزو و طلب دیدار معشوق

کمال زیبایی معشوق

گفتی ز ناز «بیش مرنجان مرا، برو»  /آن گفتنت که «بیش مرنجانم» آرزوست

قلمرو فکری:

تو با ناز و عشوه گفتی: «بیشتر از این مرا رنج نده و برو». من آرزو دارم باز هم این سخن را از دهانت بشنوم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
نازعشوه، کرشمهز نازاز روی ناز
معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم

بیت ←   5 جمله

«ــَـت» در «گفتنت» ←   نقش مضاف الیه

«ــَـم» در «مرنجانم» ←   نقش مفعول

قلمرو ادبی:

گفتی و گفتنت ←   اشتقاق

واج آرایی حرف «ر»

بیش و مرنجان ←   آرایۀ تکرار

مفهوم:

ناز معشوق و نیاز عاشق

آرزوی شنیدن عتاب و سرزنش معشوق

زین همرهان سست ‌عناصر دلم گرفت /شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

قلمرو فکری:

از این یاران ضعیف، غمگین و ناراحت هستم. آرزوی دیدن بزرگانی چون حضرت علی (ع) و پهلوان رستم را دارم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
همرههم روشسست عناصربی اراده، بی غیرت
دستانلقب زال، پدر رستم
معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله

همرهان ←   نقش متمّم

قلمرو ادبی:

سست عناصر ←   کنایه از افراد بی اراده و بی غیرت

گرفتن دل ←   کنایه از غمگین شدن

شیر خدا ←   استعاره از علی (ع)

واج آرایی حرف «س»

کل بیت ←   تلمیح؛ اشاره به قدرت و درایت و ارادۀ قوی حضرت علی (ع) و رستم جهان پهلوان شاهنامه

مفهوم:

دلگیری و ناراحتی از همراهان ضعیف

آرزو و طلب دیدار یاران حقیقی

دی شیخ با چراغ همی‌ گشت گرد شهر /کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوسـت

قلمرو فکری:

شیخ ما اطراف شهر می گشت ومی گفت:از انسان های دیو صفت و وحشی،آزرده ام و ملاقات با انسان کامل را آرزومندم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
شیخپیر، مرشد، عالِم دینددجانور درّنده، وحشی
ملولغمگین
دیدیشب، شب گذشته، روز قبل
معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

ملول ←   نقش مسند

آرزو ←   نقش مسند

«ــَـم» در «ملولم» ←   معادل فعل اسنادی به معنای «هستم»

«ــَـم» در «انسانم» ←   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

اشاره به داستان دیوجانس فیلسوف یونانی ←   تلمیح

دیو و دَد ←   استعاره از انسان های پلید و آرایۀ تناسب

دیو و انسان ←   تضاد

دی و دیو ←   جناس ناقص افزایشی

مفهوم:

گله و شکایت از انسان های بد

آرزوی دیدن انسان واقعی

گــفتند یافت می ‌نشود جـسته‌ ایم ما/گفت آنکه یافت می ‌نشود آنم آرزوست

قلمرو فکری:

گفتند: ما جستجو کرده ایم؛ امّا پیدا نکردیم. گفت: من آن کسی را می طلبم که یافته نمی شود.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
یافت می نشودپیدا نمی شودجُستنطلب کردن
معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم

بیت ←   6 جمله

آرزو ←   نقش مسند

«ــَـم» در «آنم» ←   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

آرزو کردن آنچه نایافتنی است ←   تناقض (پارادوکس)

یافت می نشود ←   آرایۀ تکرار

مفهوم:

نایاب بودن انسان کامل

آرزوی دیدن انسان کامل

پنهان ز دیده ‌ها و همه دیده ‌ها از اوست/آن آشکــار صنعتِ پنهــانم آرزوست

قلمرو فکری:

درحالی که همۀ چشم ها و بینش ها از خداست، امّا از همه پنهان است. کسی را آرزو دارم که هنرش آشکار و خودش پنهان است.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
آشکار صنعتآفریننده ای که آفرینش او آشکار است
معنی شعر آفتاب حسن فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

«پنهان» در مصراع اول ←   مسند

«پنهان» در مصراع دوم ←   صفت

قلمرو ادبی:

دیده ←   آرایۀ تکرار

آشکار و پنهان ←   تضاد

واج آرایی «هـ»

«دیده» اول (چشم) و «دیده» دوم (دیده شده) ←   جناس تام

همۀ دیده ها ←   ایهام:

  • 1- همۀ چشم ها
  • 2- همۀ دیده شده ها

مفهوم:

خداوند پنهان؛ اما خلقتش آشکار است

تجلّی پنهان در پیدا

برچسب شده در: