در این نوشته با معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم همراه شما هستیم.

معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

  • شاعر: حمید سبزواری
  • قالب شعر: مثنوی
  • وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع (رشته انسانی)

وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم / دل بر عبور از سدِّ خار و خاره بندیم

قلمرو فکری:

وقت آن رسیده که آماده سفر شویم. عزممان را جزم کنیم که از تمام مشکلات این راه عبور کنیم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
بارهاسببستنسفت کردن
سدبندخارتیغ گیاه
خارهسنگ خارا، سنگسفرمسافرت
برگتوشه و هر چیز مورد نیاز؛ مایحتاج و آذوقه
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

قلمرو ادبی:

باره و خاره ←   قافیه (بندیم ←   ردیف)

برگ سفر بستن    کنایه از آماده سفر شدن

سدّ خار و خاره    اضافه تشبیهی

خار و خاره    جناس ناهمسان

دل بستن    کنایه از قصد کردن

باره و خاره    جناس ناهمسان

خار و خاره    ‌استعاره از مشکلات

واج آرایی حرف «ر»

پیام:

تشویق به سفر و مبارزه

از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم/بانگ از جرس برخاست وایِ من خموشم

قلمرو فکری:

از هر جانب فریاد کوچ و سفر کردن به گوش می رسد، زنگ کاروان به صدا در آمده است و وای بر من که هنوز حرکت نکرده ام.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
کرانطرف، جهت، کناربانگآواز، فریاد
جرسزنگبرخاستبلند شد
وایفغان، درداخموشخاموش، ساکت
رحیلاز جایی به جای دیگر رفتن، کوچ کردن، سفر کردن
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

قلمرو ادبی:

گوش و خموش    قافیه (ــَـم ←   ردیف)

بانگ از جرس برخاست    کنایه از کاروان آماده سفر شد

گوشم و خموشم    جناسواره

واژه آرایی کلمۀ «بانگ»

واج آرایی مصوّت «ا»

پیام:

تشویق به سفر و مبارزه

دریادلان راه سفر در پیش دارند /پا در رکاب راهوارِ خویش دارند

قلمرو فکری:

انسان های دلیر و شجاع سفر را آغاز کردند. پا در رکاب اسب تندروی خود نهاده و آماده ی حرکت و هجوم هستند.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
دریادلبخشنده، دلیردر پیش دارندآغاز کردند
رکابحلقه ای فلزی که در دو طرف زین اسب آویخته می شود و سوار پا در آن می گذارد
راهوارآنچه با شتاب اما نرم و روان حرکت می کند؛ خوش حرکت و تندرو
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله

قلمرو ادبی:

پیش و خویش    قافیه (دارند ←   ردیف)

دریادل    تشبیه (دلی مانند دریا)

«راه سفر در پیش داشتن»    کنایه از آماده حرکت شدن

«پا در رکاب داشتن»    کنایه از آماده حرکت شدن

پیش و خویش    جناسواره

واج آرایی حرف «ر»

پیام:

تشویق به کوچ و مبارزه

گاه سفر آمد برادر، ره دراز است/پروا مکن، بشتاب، همّت چاره ساز است

قلمرو فکری:

ای برادر مبارز، هنگام جنگ فرا رسیده است و سفر طولانی در پیش داریم، واهمه به دل راه نده‌،‌ حرکت کن زیرا عزم و ارادۀ محکم و بلند، کارساز است.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
گاهزمانرهراه
پروا کردنترسیدنشتافتنعجله کردن
همّتاراده و عزم نیرومند
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   5 جمله

قلمرو ادبی:

دراز و چاره ساز    قافیه (است    ردیف)

واج آرایی مصوّت «ا»

پیام:

تشویق به سفر و درازی راه

گاه سفر شد باره بر دامن برانیم/تا بوسه گاهِ وادی ایمَن برانیم

قلمرو فکری:

زمان سفر رسیده است. باید حرکت کنیم و خودمان را به وادی ایمن که جایی مقدس است برسانیم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
بارهاسبدامندامنه کوه
بوسه گاهمکان بوسهوادیسرزمین
وادی ایمَنجایی در فلسطین که به حضرت موسی وحی رسید
راندنراه بردن و واداشتن به حرکت
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

قلمرو ادبی:

دامن و ایمَن    قافیه (برانیم ←   ردیف)

باره بر جایی راندن    کنایه از به آنجا رفتن

مصراع دوم    تلمیح به داستان حضرت موسی

بوسه گاه    کنایه از جای مقدس

پیام:

تشویق به سفر به آستانه های مقدس

وادی پر از فرعونیان و قِبطیان است/موسی جلودار است و نیل اندر میان است

قلمرو فکری:

سرزمین فلسطین پر از اسرائیلی های اشغالگر است که دست کمی از فرعونیان و قبطیان ندارند. امام خمینی همچون حضرت موسی فرماندهی می کند و دشواری های راه نیز در پیش روی ما قرار دارند.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
وادیسرزمینجلودارپیشرو، رهبر
قبطیانپیروان فرعوناندردر

بیت ←   3 جمله

قلمرو ادبی:

قبطیان و میان    قافیه (است    ردیف)

کل بیت    تلمیح به داستان حضرت موسی

فرعونیان و قبطیان    استعاره از اشغالگران

موسی    استعاره از رهبر

نیل    استعاره از دشواری ها

واژه آرایی کلمۀ «است»

پیام:

هشدار به وجود دشمنان و خطر

تنگ است ما را خانه تنگ است ای برادر /بر جای ما بیگانه ننگ است ای برادر

قلمرو فکری:

به خاطر اشغالِ دشمن، این خانه بر ما تنگ و ملال آور شده و ننگ است که بیگانه ای بر جای ما نشسته باشد.

قلمرو زبانی:

بیت ←   5 جمله

ای برادر    حرف ندا و منادا (شبه جمله)

را    حرف اضافه به معنای «برای»

قلمرو ادبی:

تنگ و ننگ ←   قافیه (است ای برادر    ردیف)

خانه    استعاره از میهن

تنگ و ننگ    جناس

خانه تنگ است    کنایه از اینکه جای مناسبی برای ما نیست

واج آرایی حرف «گ»

واژه آرایی کلمۀ «تنگ»

پیام:

تشویق به پیکار با دشمنان

فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید / تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید

قلمرو فکری:

فرمان رسید که سرزمین فلسطین را از دشمن پس بگیرید. و آن را از دست صهیونیست های اشغالگر آزاد کنید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
خانهمنزل
اهریمنشیطان؛ منظور اشغالگران است
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

قلمرو ادبی:

دشمن و اهریمن    قافیه (بگیرید    ردیف)

خانه    استعاره از فلسطین

تخت و نگین    مجاز از فرمانروایی

نگین    مجاز از انگشتر

کل بیت    تلمیح به داستان حضرت سلیمان

دست    مجاز از تحت اختیار

پیام:

تشویق به پیکار با دشمنان

یعنی کلیم آهنگ جان سامری کرد /ای یاوران باید ولی را یاوری کرد

قلمرو فکری:

یعنی حضرت موسی (امام خمینی) قصد نابودی سامری (اسرائیل) را کرده است. ای مردم و همرزمان! باید همگی فرمان رهبر را اطاعت کنیم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
آهنگ کردنقصد کردنیاوریکمک
کلیمسخنگو، لقب حضرت موسی
سامریمنسوب به سامره، مردی که در نبود موسی مردم را گمراه کرد
ولیدارندۀ بالاترین مقام در دین پس از پیغمبر (ص)، سرپرست، ولی امر
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

قلمرو ادبی:

سامری و یاوری    قافیه (کرد    ردیف)

کل بیت    تلمیح به داستان حضرت موسی و سامری

کلیم    استعاره از رهبر

سامری    استعاره از اشغالگران

آهنگ جان کسی را کردن    کنایه از قصد کشتن کسی را داشتن

یاور و یاوری    جناس، همریشگی (رشته انسانی)

پیام:

کمک به رهبر و ولی امر

حُکمِ جلودار است بر‌ هامون بتازید/هامون اگر دریا شود از خون، بتازید

قلمرو فکری:

فرمان رهبر است که به دشمنان حمله کنیم. اگر خون همه دشت را بگیرد و گروهی کشته شوند، نترسید و باز هم به دشمنان یورش برید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
حکمفرمانجلودارپیشرو
هاموندشتتاختن برحمله کردن
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   4 جمله

قلمرو ادبی:

هامون و خون    قافیه (بتازید    ردیف)

هامون اگر دریا شود    تشبیه

هامون اگر از خون دریا شود    کنایه از اینکه خیلی ها کشته شوند

مصراع دوم    اغراق

واژه آرایی حروف «هامون» و «بتازید»

پیام:

فرمان رهبر به پیکار با دشمنان

فرض است فرمان بردن از حکمِ جلودار/گر تیغ بارد، گو ببارد، نیست دشوار

قلمرو فکری:

اطاعت از فرمان امام (رهبر) واجب است و در این راه اگر شمشیر از آسمان ببارد، مهم نیست (هیچ چیز نمی تواند مانع راه شود).

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
سفرمسافرتفرمان بردناطاعت کردن
حکمفرمانجلودارپیشرو، رهبر
گراگرتیغهر ابزار تیز و برّنده
فرضواجب گردانیدن، آنچه انجام آن بر عهدۀ کسی نهاده شده باشد، لازم، ضروری
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   4 جمله

قلمرو ادبی:

جلودار و دشوار    قافیه

تیغ باریدن    استعاره پنهان، کنایه از شدت جنگ و مرگ

واج آرایی حرف «د»

واژه آرایی کلمۀ «بارد»

پیام:

وجوب اطاعت از رهبر

جانان من برخیز و آهنگ سفر کن /گر تیغ بارد، گو ببارد، جان سپر کن

قلمرو فکری:

ای عزیزم بر خیز و عزم سفر کن اگر شمشیر و نیزه ببارد از جان مایه بگذار و بجنگ.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
جاناندوست، یارآهنگ کردنقصد کردن
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   6 جمله

قلمرو ادبی:

سفر و سپر    قافیه (کن    ردیف)

تیغ باریدن    استعاره پنهان، کنایه از شدت جنگ و مرگ

جان سپر کردن    کنایه از جان فشانی

سفر و سپر    جناسواره، جناس ندارد

پیام:

تشویق به جان فشانی

جانان من برخیز بر جولان برانیم/زان جا به جولان تا خط لبنان برانیم

قلمرو فکری:

ای دوست من، برخیز تا به سوی بلندی های جولان حرکت کنیم و از آن جا با تاخت و تاز تا حدّ لبنان برویم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
راندنراه بردن و واداشتن به حرکت
جولانسرزمینی در سوریه، تاخت و تاز
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   4 جمله

قلمرو ادبی:

جولان و لبنان    قافیه (برانیم    ردیف)

«جولان» در مصراع اول و «جولان» در مصراع دوم    جناس

پیام:

تشویق به پیکار با اشغالگران

آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد/ آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد

قلمرو فکری:

سرزمینی که هر سویش شهیدی آرمیده است و مردمش یکسره غمگین و دردمندند.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
آنجامنظور لبنان استخفتهخوابیده
کویمحله، برزننهفتهپنهان
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   4 جمله (آنجا    شبه جمله)

قلمرو ادبی:

خفته و بنهفته    قافیه (دارد    ردیف)

صد    مجاز از بسیار

شهید خفته    تشبیه (شهیدان مانند انسان های خفته اند)

کوی    مجاز از مردم کوی

کل بیت    اغراق

واژه آرایی عبارت «آنجا که هر»

پیام:

رنج و درد مردم لبنان

جانان من اندوه لبنان کُشت ما را/ بشکست داغ دیرِ یاسین پشت ما را

قلمرو فکری:

عزیز من! غم لبنان، ما را کشت و کشتار مردم دیر یاسین، کمر ما را شکست.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
جانانیار، دوستداغبسیار گرم
دیر یاسینروستایی در فلسطین
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

قلمرو ادبی:

کشت و پشت    قافیه (ما را    ردیف)

لبنان    مجاز از مردم لبنان

داغ    مجاز از درد و رنج

دیر یاسین    مجاز از مردم دیریاسین

ما را کشت    کنایه از بسیار آزرد

پشت ما را بشکست    کنایه از بسیار آزرد

کشت و پشت    جناس

عیب قافیه    «کشت» و «پشتِ» با یکدیگر قافیه نمی شوند، زیرا «پشت» دارای کسره است (رشته انسانی)

کل بیت    تلمیح به رخداد دیر یاسین

واج آرایی حرف «ن»

کل بیت    اغراق

پیام:

همدردی با مردم لبنان

باید به مژگان رُفت گَرد از طُور سینین / باید به سینه رَفت زین جا تا فلسطین

قلمرو فکری:

باید از سرزمین فلسطین محافظت کرد گردش را با مژه جارو کرد و سینه خیز تا فلسطین (اگر نیاز باشد) برویم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
مژگانمژه هاگردغبار
با سینه رفتنسینه خیز رفتن
رفترُفتن، زدودن، جارو کردن
طور سینیننام کوهی که حضرت موسی برای راز و نیاز با خدا به آنجا رفت
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله

قلمرو ادبی:

سینین و فلسطین    قافیه

با مژگان رفتن    کنایه از بزرگ داشتن

رُفت و رَفت    جناس ناهمسان

با سینه رفتن    کنایه از بزرگ داشتن

واژه آرایی حرف «باید»

پیام:

بزرگداشت فلسطین

جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش/آنَک امام ما عَلم بگرفته بر دوش

قلمرو فکری:

ای عزیز من، به پا خیز و صدای رهبر را بشنو که اینک امام، رهبریِ عملیات را برعهده گرفته است و آمادۀ حرکت و قیام است.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
جاناندوست، یاربانگفریاد، آواز
آنکاکنونعَلَمپرچم، درفش
چاووشچاووش خوان، آن که پیشاپیش زائران حرکت می کند و با صدای بلند و به آواز اشعار مذهبی می خواند
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   4 جمله

قلمرو ادبی:

چاووش و دوش    قافیه

بانگ چاووش را شنیدن    کنایه از آماده حرکت شدن

علم بر دوش گرفتن    آماده حرکت شدن

پیام:

تشویق به حرکت

تکبیرزن، لبّیک گو بنشین به رهوار/مقصد دیار قدس همپای جلودار

قلمرو فکری:

الله گویان و لبیک گویان بر اسب خود سوار شو. همراه امام بسوی قدس که مقصدمان است حرکت کن.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
تکبیرالله اکبردیارسرزمین
قدسبیت المقدسهمپاییهمگامی، همراهی
لبّیکفرمان تو را اطاعت می کنم، چشم
رهوارآنچه با شتاب اما نرم و روان حرکت می کند، خوش حرکت و تندرو
همپاهمراه، هم قدم، هر یک از دو یا چند نفری که با هم کاری انجام می دهند
معنی شعر بانگ جرس فارسی یازدهم

بیت ←   4 جمله

قلمرو ادبی:

رهوار و جلودار    قافیه

بنشین به رهوار    کنایه از اینکه آماده حرکت شو

پیام:

تشویق به کمک به فلسطینیان

برچسب شده در: