معنی شعر به گیتی ، به از راستی ، پیشه نیست فارسی ششم + معنی کلمات و آرایه های ادبی
در این نوشته با معنی شعر به گیتی ، به از راستی ، پیشه نیست فارسی ششم همراه شما هستیم.
معنی شعر به گیتی ، به از راستی ، پیشه نیست فارسی ششم
- نوع قالب شعری: مثنوی
- شاعر: فردوسی
- کتاب: شاهنامه
به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست / ز کژیّ بَتَر، هیچ اندیشه نیست
در جهان، هیچ کاری بهتر از راستی وجود ندارد و هیچ فکر و اندیشه ای بدتر از ناراستی وجود ندارد.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
گیتی | جهان هستی | پیشه | کار |
کژی | کجی، ناراستی و دروغ | بتر | بدتر |
بِه | بهتر، خوبتر | «به» در «به گیتی» | در، درون |
راستی | صداقت، راستگویی، حرف حقیقت |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پیشه و اندیشه ← قافیه (نیست ← ردیف)
راستی و کژی ← تضاد
بِه و بتر ← تضاد
پیشه ← نهاد
هیچ اندیشه ← نهاد
سخن گفتنِ کژ ز بیچارگی است /به بیچارگان بر، بباید گریست
دروغ گفتن و سخن ناراست گفتن، نشانه ی درماندگی است. به حال انسان های بیچاره باید گریه کرد.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
به بیچارگان بر | برای بیچارگان | بباید | باید |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بپچارگی است و گریست ← قافیه
به بیچارگان بر ← دو حرف اضافه برای یک اسم ← برای بیچارگان
بباید ← باید
بیچاره ← تکرار
هر آن کو که گردد به گردِ دروغ / ستمکاره خوانیمش و بی فروغ
هرکسی که به دنبال دروغگویی باشد، ستمکار و گناهکار است.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
فروغ | روشنی | کو | که او، کسی |
گرد | اطراف، دور و بر | فروغ | روشنی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دروغ و بی فروغ ← قافیه
بی فروغ ← کنایه از فرد ناکامیاب، گناهکار
گَرد و گِرد ← جناس
گرد دروغ گشتن ← کنایه از دروغگو بودن
در مصراع دوم، « ــَـ ش» در «خوانیمش»، مفعول است؛ یعنی او را
همه راستی کن که از راستی / نیاید به کار اندرون، کاستی
همیشه درستکار و راستگو باش، زیرا از درستکاری هیچ نقص و کمبودی در کارها پیش نمی آید.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
به کار اندرون | در کار | کاستی | نقص و کمبود |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
راستی و کاستی ← قافیه
راستی ← تکرار
به کار اندرون ← دو حرف اضافه برای یک اسم ← در کار
راستی و کاستی ← تضاد
«راستی» در عبارت «همه راستی کن» ← مفعول
کاستی ← نهاد
هر آن کس که با تو نگوید دُرست /چنان دان که او دشمنِ جانِ توست
هرکسی که به تو راست نمی گوید، بدان که او دشمن تو می باشد.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
درست | حرف راست | دان | بدان، آگاه باش |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دُرست و توست ← قافیه
دان (بدان) ← فعل امر
نگوید (نمی گوید) ← مضارع اخباری
گشاده است بر ما، درِ راستی /چه کوبیم خیره، درِ کاستی؟
وقتی که راه راستی و درستی به روی ما باز است چرا بیهوده به دنبال ناراستی و دروغ برویم؟
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
خیره | بیهوده | چه | چرا |
کاستی | بدی، عیب، دروغ و ناراستی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
درِ راستی و درِ کاستی ← قافیه
درِ راستی، درِ کاستی ← اضافه استعاری ← راستی و دروغ به مکانهایی تشبیه شده اند که در ورودی دارند
چه کوبیم؟ ← استفهام انکاری؛ یعنی «نباید بکوبیم»
در کاستی کوبیدن ← کنایه از به دنبال دروغ و بدی رفتن
در راستی:نهاد
در کاستی:مفعول
مکن دوستی با دروغ آزمای / همان نیز با مردِ ناپاک رای
با انسان دروغگو و نیز با شخص بد اندیش دوستی نکن.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
دروغ آزمای | دروغگو | رای | فکر و اندیشه |
همان نیز | همچنین | ||
ناپاک رای | فکر ناسالم، بداندیش، دارای افکار منفی و بد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دروغ آزمای و ناپاک رای ← قافیه
مرد ← مجاز از انسان ها
مردِ ناپاک رای ← ترکیب وصفی
پیام:
فردوسی، بر درست کرداری و راستگویی تأکید می کند و دروغگویی را ناپسند می داند و می گوید همیشه از انسان دروغگو، دوری کن چون که دشمن جان تو است.
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
4 دیدگاه ها
خیلی خوب بود ممنون
عالی بود
خوب بود
عالی بود ممنون