در این نوشته با معنی کلمات درس آغازگری تنها فارسی یازدهم همراه شما هستیم.

معنی کلمات درس آغازگری تنها فارسی یازدهم

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
برسینهرعناخوش قد و قامت
فراخپهنولایتعهدیقائم مقامی، خلافت
فرزانهدانشمند، دانامُرشدراهنما، هدایت کننده
اذناجازه، رُخصتخواستاراده، میل
گیراجذّاب، فریبندهامتدادادامه، درازا
رعیّتعامۀ مردمتوازنتعادل، برابری
طوایفجمع طایفه، اقوامتباهینابودی
مشامبینی، حسّ بویاییدیارسرزمین، کشور
حاملحمل کنندهمصمّمبا اراده
تنورهدودکش، آتشدانچابکچالاک، ماهر
فرازارتفاع، اوج، بلندیناظرانبینندگان
سپیدهبامدادان، سحرگاهصفیرصدای بلند و تیز
تودهانبوهفَوَرانجوشش
آزحرص و طمعمیسّرممکن
واماندهناتوانرزمجنگ، نبرد
سنگ پارهتکّه سنگبی باکانهبدون ترس
عرصهمیدانمحشرروز قیامت
توفندگیخروشندگی، غرّندگیوجدسرور، شادمانی و خوشی
جان فشانیجان خود را فدا کردنموعدهنگام، زمان
کرانهساحلسدوارمانند سد
دربارکاخ شاهیبزمجشن، مهمانی
مسلّمقطعیخفّتخواری
خوفترسعلی رغمبا وجود
تحسینآفرین گفتن، ستایشاعجابشگفتی
یک سویهیک طرفهمُلککشور، سرزمین
ایمِندر امان، محفوظ، سالمدرایتآگاهی، دانش، بینش
موصلشهری در عراقاسارتاسیری، زندانی
آسایشگاهمحلّ استراحتاردوگاهمحلّ تجمع اسیران
ذهنیتنوع تفکّرفرزانهدانشمند
کرامتسخاوت، جوانمردیدریغافسوس
شایقآرزومند، مشتاقاغلبغالب تر، بیشتر
مقرّرمعلوم، تعیین شدهرغبتمیل
اعیادجمع عید، جشن هاموزونهماهنگ، خوش نوا
غیرتحمیّت، تعصّبخیمه شب بازینمایش عروسکی
کورسونور اندک، روشنایی کماستعدادتوانایی
طرداخراج، تبعید، راندنغربتدوری، بیگانگی
ترجیحاولویت، برتری، تقدّمتفریطکوتاهی کردن در کاری
منزویگوشه نشین، گوشه گیر
وجدسرور، شادمانی و خوشی
تدارکمهیّا کردن، آماده ساختن
معبدپرستشگاه، محلّ عبادت
افقکرانه، چشم انداز، دورنما
             تصرّف            به دست آوردن، مالک شدن
خوش ذوقخوش سلیقه، خوش قریحه
رمقتاب، توان، باقی ماندۀ جان
اعطاواگذاری، بخشش، عطا کردن
تنوره کشیدندر حال چرخیدن به هوا رفتن
جنونشیفتگی، شیدایی، شوریدگی
طاقت فرساتوان فرسا، سخت و تحمّل ناپذیر
وقفهدرنگ، ایست، فاصلۀ زمانی کوتاه
بعثی هانیروهای ارتش عراق در زمان صدام
گنجهنام شهری مشهور بین تبریز و گرجستان
جبهۀ بیرونمنظور جنگ با دشمنان خارجی و داخلی
حماسیمنسوب به حماسه، اشعار حماسی و رزمی
نایب السّلطنهکسی که به نیابت از شاه، شهری را اداره کند
افراطاز حد درگذشتن، زیاده روی، مقابلِ تفریط
نهیبفریاد بلند، به ویژه برای ترساندن یا اخطار کردن
لُعابآب دهان، روکش مخصوصی که روی سفال و کاشی می کشند
چنبره زدنچنبر زدن، حلقه زدن، به صورت خمیده و حلقه وار جمع شدن
هر دو جبههمنظور جنگ با اندیشه های پوسیده و دشمنان داخلی و خارجی
التهابشعله ور شدن و بر افروختن؛ مجازاً ناآرامی، بی قراری، اضطراب
بخَتکموجود خیالی یا سیاهی ای که بر روی شخص خوابیده می افتد؛ کابوس
زنبورکنوعی توپ جنگی کوچک دارای دو چرخ که در زمان صفویه و قاجاریه روی شتر می بستند
دارالسّلطنهپایتخت؛ در دورۀ صفوی و قاجار، عنوان بعضی از شهرها که شاهزاده یا ولیعهد در آن اقامت داشت
تحت الحمایگیتحت الحمایه بودن؛ تحت الحمایه ویژگی کشور، سرزمین یا فردی است که معمولاً به موجب پیمانی با یک کشور نیرومند، تحت حمایت او در می آید و در عوض، امتیازات و اختیاراتی به او می دهد. تحت الحمایگی در مورد یک کشور یا سرزمین، یکی از اشکال استعمار و مرحله ای قبل از تبدیل کامل به مستعمره است
معنی کلمات درس آغازگری تنها فارسی یازدهم

برچسب شده در: