در این نوشته با معنی کلمات درس ادب از که آموختی فارسی چهارم همراه شما هستیم.

معنی کلمات درس ادب از که آموختی فارسی چهارم

معنی کلمات درس «ادب از که آموختی؟»:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
اندوختجمع کرد، گردآوری کردچندانهر مقدار، هر اندازه
طبلهصندوقچهغازیجنگجو
غازیجنگجوآموختیاد گرفت، یاد داد
عطارعطر فروشناپسندبد، نامناسب
قاضیداورعطارعطر فروش
پرهیز کردندوری کرد، خودداری
مشکماده روغنی بسیار معطر و خوشبو
طبل غازیطبلی که پیشاپیش لشکر به صدا در می آمد، طبل جنگی
پرهیز کردندوری کردن، خودداری کردن از انجام کاری

کلمات هم خانواده درس «ادب از که آموختی؟»:

طالب – طالب – مطلوبعمل – عملیات
عطار – معطر – عطرحق – حقایق – حقیقت
طلب – طالب – مطلوبعالم – علم – معلوم – علوم
ادب – ادیب – آداب – مؤدّبقادر – قدیر – قدرت
تفکّر – فکر – متفکّر – افکار

کلمات متضاد درس «ادب از که آموختی؟»:

واژهواژه متضادواژهواژه متضاد
بلند آوازخاموشناداندانا
رنجراحتی، آسایشناپسندخوب و پسندیده
بی ادببا ادبسودمندبی فایده
عالمجاهل، نادانتهیپُر

کلمات املایی درس «ادب از که آموختی؟»:

عسلپرهیزعطارطبلههنر نمایطبل غازی
بلند آوازمیان تهیبیهودهسعیعالم بی عمللقمان
نظرناپسند

برچسب شده در: