معنی کلمات درس زندگی همین لحظه هاست فارسی هفتم
در این نوشته با معنی کلمات درس زندگی همین لحظه هاست فارسی هفتم همراه مشا هستیم.
معنی کلمات درس زندگی همین لحظه هاست فارسی هفتم
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
شتاب | سرعت، تندی | هرگز | هیچ وقت، اصلاً |
گران بها | ارزشمند | تلف شده | نابود شده، هلاک شده |
گویی | انگار، مثل اینکه، گویا | نگران | ناراحت، غمگین |
حقیقی | راستین، واقعی، اصلی | تعیین | مشخّص، معیّن |
زیستن | زندگی کردن | فرصت | وقت، مَجال |
اثنا | میان، بین، در میانِ | گورستان | قبرستان |
مزار | قبر، آرامگاه | مدّت | زمان، وقت |
حیات | زندگی | حیرت | تعجّب و شگفتی |
قبور | جمع قبر، گورها | صاحبان قبور | مردگان |
تجاوز | از حدّ چیزی گذشتن | منها می کنند | کم می کنند |
پیش خواند | فرا خواند، صدا زد | صفا | پاکی |
خفتن | خوابیدن | تفاوت | فرق |
حقیقی | راستین، واقعی | اعظم | بزرگتر |
قسمتِ اعظم | قسمت بیشتر | موفّق | پیروز |
گوارا | دلپذیر، خوشمزه | نظر | نگاه، دید |
دریابد | درک کند، قدر بداند | افکندن | انداختن |
افسوس | حسرت، دریغ | شایسته | سزاوار، لایق |
دی | دیروز | یاد | خاطر، ذهن |
فردا | در اینجا آینده | فریاد | داد و بیداد |
نامده | نیامده، آینده | حالی | اکنون |
قول | گفته، سخن | اَلَکی | بی خود، بیهوده |
منها | کم کردن | تقسیم | قسمت کردن |
قدر | ارزش | گرانبها | ارزشمند |
مَدهید | ندهید | مقصود | منظور، هدف |
دائم | همیشه، همواره | دائماً | به طور همیشگی |
کوشش | سعی، تلاش | اضطراب | نگرانی، ناراحتی |
آرام | آرامش، راحتی | تفریح | شادمانی |
اوقات | جمعِ وقت | تلف شده | نابود شده، هلاک شده |
سبزه | چمن | اعجاب | شگفتی، حیرت |
مخصوصاً | بویژه، بخصوص | عبرت | پند گرفتن |
فرصت | وقتِ مناسب، زمان | تلف شدن | نابود شدن، هلاک شدن |
عمارت | بنا، ساختمان | دل شوره | نگرانی |
یک هو | ناگهان، یکدفعه | بار و بندیل | اسباب و اثاثیۀ سفر |
قوم و خویش | فامیل | عازم | رهسپار، روانه |
یک دَم | یک لحظه | تک و دو | تکاپو، تلاش |
دم بازار | ابتدای بازار | گلدسته | مناره |
شوفر | راننده | هوهو | صدای باد |
قامت | قد | رعنا | خوش اندام |
کلّه کشیدن | سَرَک کشیدن | بیتوته | شب را در جایی ماندن |
دَم دمای سحر | نزدیک صبح | کلافه | ناراحت و بی تاب |
قراضه | کهنه | دیزی | نوعی آبگوشت |
خوش نقش و نگار | زیبا | انگار | مثل اینکه |
علّاف | بیکار، سرگردان | عیال | خانواده، همسر |
جماعت | گروه، دسته | گوش زد کردن | یادآوری کردن |
صرف | خرج کردن، مصرف کردن، به کار بردن | ||
دقایق | جمعِ دقیقه، در اینجا لحظه ها | ||
ناشتایی | صبحانه، آنچه پس از مدّتی غذا نخوردن، می خورند | ||
حدود | جمعِ حد (اندازه)، تقریباً، نزدیکِ | ||
پوزخند | خنده ای از روی تمسخر | ||
اهالی | جمعِ اهل، ساکنان جایی | ||
غلّات | جمعِ غلّه، گندم، جو، برنج و … | ||
آهان | بله، واژه ای برای تأیید سخنی یا کاری | ||
تصدیق | تأیید کردن درستی سخنی | ||
حک کردن | تراشیدن، خراش روی سنگ، در اینجا نوشتن روی سنگ/ | ||
حرام | ناروا، ممنوع، ناشایست، امری که به جا آوردنش گناه است | ||
ساعات | جمعِ ساعت، در اینجا یعنی لحظه ها و وقت ها | ||
مصاحبت | همصحبتی، همنشینی، دوستی | ||
جزء | بخشی از چیزی، جمعِ مکسّرِ آن «اجزا» است | ||
تأمّل | اندیشیدن، فکر کردن، درنگ | ||
اندوه | غم، غصّه، نگرانی، ناراحتی | ||
نهج البلاغه | نام کتابی که در آن سخنان و نوشته های حضرت علی (ع) آمده است؛ مطالب این کتاب را سیّد رضی گردآوری کرده است؛ نهج البلاغه یعنی راه و روش زیبا سخن گفتن |
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
1 دیدگاه ها
خیلیه ۱۰۰ تا کلمه