معنی کلمات درس ستاره روشن فارسی ششم + کلمات هم خانواده و متضاد
در این نوشته با معنی کلمات درس ستاره روشن فارسی ششم همراه شما هستیم.
معنی کلمات درس ستاره روشن فارسی ششم
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
وصیّت | سفارش، توصیه | کتب | جمع کتاب |
روزگار یابم | زنده بمانم | نخست | اوّل |
عَزّ | عزیز است | جَلّ | بزرگوار است |
عَزّ وَ جلّ | عزیز و بزرگوار است | خدمت | احترام، بزرگداشت |
زینهار | زنهار، آگاه باش | پارسا | پرهیزگار، پاکدامن |
پیشه گیرید | به چیزی پرداختن | هلاک | نابودی، نیست شده |
عیب | اشکال، ناپسند | خوی | اخلاق |
نیک | خوب | عطا | بخشش |
گران | سنگین | بدخو | بداخلاق، اخمو |
زاد | سن، زمان عمر | حرمت | احترام |
شیخ | مُعلّم مکتب خانه | قانع | راضی و خُرسند |
مکتب خانه | مدرسه | لطف طبع | شیرین سخنی |
کوفتن | کوبیدن | در هم ریختگی | آشفته بودن |
آشفته | پریشان | بحث | گفت و گو |
مُدّعی | ادعا کننده | محفل | مجلس |
پناه | نگهبان، پشتیبان | خرد | عقل |
آراستی | زیبا کردی | رهی | راهی |
خشنود | راضی، خوشحال | رستگار | نجات یافته |
فرجام | پایان، عاقبتِ کار، آخر | ||
ستوده | ستایش شده، پسندیده | ||
حُکما | جمع حکیم، دانشمندان | ||
ادّعا | طلب کردن مزیّتی برای خود | ||
بَصَر | بینایی، روشنی دیده، دیدن | ||
علما | جمع عَلیم، عالِمان، دانشمندان | ||
بدو گرَوم | تابع او شوم، از او اطاعت کنم | ||
کوبه | وسیله ی کوبیدن که بر روی در قرار دارد | ||
دریغ نداشتی | از انجام دادن به کاری خودداری نمی کرد | ||
آخرالزّمان | آن قسمت از زمان که به روز قیامت وصل می شود | ||
فلک | وسیله ی مجازات و تنبیه کردن دانش آموز در زمانِ گذشته | ||
حصیر | نوعی فرش یا گستردنی که از نی یا گیاه دیگری بافته می شد |
واژگان هم خانواده درس «ستاره روشن»
عیوب – معیوب – عیب – معایب | توصیه – وصیت – وصایا |
حریم – حرمت – حرم | علم – معلومات – عالم |
هلاک – هلاکت – مهلک | اطاعت – مطیع – طاعت |
واژگان متضاد درس «ستاره روشن»:
واژه | متضاد واژه | واژه | متضاد واژه |
نخست | پایان | دانا | نادان |
کوتاه | طولانی | بهشت | جهنم |
عیب | حسن | حرام | حلال |
نزدیک | دور | فراوان | اندک |
روشن | تاریک | دروغ گویی | راست گویی |
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
1 دیدگاه ها
خیلی بد است