در این نوشته با معنی کلمات درس 1 فارسی چهارم همراه شما هستیم.

معنی کلمات درس 1 فارسی چهارم

انبوه: زیاد

جلا: براق کردن

انتظار : چشم به راه بودن

اثر : علامت

آویخت : آویزان کرد.

برکه : جایی که آب جمع می شود.

پوشش : لباس

پهن کرد: گسترد

تیره: تاریک

دریغ : افسوس

غوک : قورباغه

چیره دست : ماهر

ضخیم : کلفت

معرفت : شناخت

گریخت : فرار کرد

پذیرفت : قبول کرد، به عهده گرفت

تاب نیاوردند : تحمل نکردند

بگشود : باز کرد

نهان : پنهان

جوی (بجوی) : پیدا کن

صبحگاه : هنگام صبح

نشان : علامت ، نشانه

صنوبر : نوعی درخت

دل انگیز : زیبا، جالب ، دلفریب

جهان افروز : روشن کننده ی جهان

نشانید : گذاشت ، فرو نشانید

نیلی : رنگ آبی تیره

قشر : لایه ، پوشته

رمه : گله ی گوسفند

تپید : حرکت کرد، بی قرارشد

دشواری : سختی

پراکند: پخش کرد

از پس : از پشت

نظاره کنند : نگاه کنند، تماشا کنند

خودنمایی : نشان دادن خود

داوری : قضاوت

پهنه : میدان ، سطح

ارغوانی : قرمز مایل به بنفش

زینت داد : آراست ، تزیین کرد

شگفت انگیز : تعجب آور ، عجیب وغریب

گلگون : سرخ رنگ

دمی : لحظه ای

بود : باشد

سراغ : پی چیزی رفتن

نشانید : گذاشت

هوشیار : آگاه

کلمات متصاد درس 1 فارسی چهارم

کلمات هم خانواده درس 1 فارسی چهارم

برچسب شده در: