معنی کلمات درس ۲ فارسی چهارم

در این نوشته با معنی کلمات درس ۲ فارسی چهارم همراه شما هستیم.

معنی کلمات درس ۲ فارسی چهارم

جامه : لباس

آسودگی: آرامش

عهده : مسئولیت ، وظیفه

کوچ: مهاجرت

پی در پی : پیوسته ، پشت سرهم

ناچار: مجبور ، ناگریز

دشواری : سختی م

ی ربایند: می دزدند

همتا : مانند ، شبیه

جفت : زوج ، دو تا

التماس کنان : اصرار کنان

طفل : کودک

فرصت : وقت مناسب

قوی پیکر : نیرومند

جنب و جوش : تلاش و فعالیت بسیار

منتظر : چشم به راه

دل نشین : جذاب، زیبا و قشنگ

بیابند : پیدا کنند

شگفتی : تعجب

پیمودن : طی کردن ، پشت سر گذاشتن

باز می یابد : دوباره پیدا می کند

نشان : علامت ، نشانه

لطف : مهربانی

راه یابی : پیدا کردن مسیر

بی پروا : نترس ، شجاع، بی باک

راه و رسم : روش هیجان، شور و شوق

لازم : واجب

اصلا : ابدأ ، به هیچ وجه

اوقات : وقت ها ، زمان ها

معتدل : نه زیاد سرد ونه زیاد گرم

اوایل : آغاز

لطیف : نرم ، ملایم

برمی خیزیم : بلند می شویم

پیشین : گذشته

نهاده است : قرار داده است.

سپری شدن : گذشتن

نیرومند : قوی ، دارای زور و قدرت

باعث : علت ، سبب

عهده : مسئولیت

اعتراض کرد : ایراد گرفت

شگفت زده : متعجب

به خاطر : برای

برخاست : بلند شد

کمیاب : آن چه کم است

جست : جهید ، پرید

کلمات متضاد درس ۲ فارسی چهارم

کلمات هم خانواده درس ۲ فارسی چهارم

برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.

امتیاز شما به این مقاله

4 از 10 رای

+ارسال دیدگاه

3 دیدگاه ها