در این نوشته با معنی کلمات شعر های لطف حق و امید فارسی چهارم همراه شما هستیم.

معنی کلمات شعر های لطف حق و امید فارسی چهارم

معنی کلمات شعرهای «لطف حق» و «امید»:

واژهمعنیواژهمعنی
درفِکندانداخت، رها کرد، افکنددایهپرورش دهنده، پرستار کودک
شیوهراه، روشلطفمحبت و مهربانی
به کهبهتر است کهگاهواره اشگهواره ی او
خوش ترخوب تر، راحت تربسپارواگذار کن، بده
خردکم سن و سال، کودکحسرتاندوه، آه و افسوس
کاینکه ایناینکاکنون، حالا
اندردرصیادشکارچی
برکف در دستشنیدستمشنیده ام
صلاحشایسته، مصلحتقضاسرنوشت
کهنسالپیر، سالخوردهتاختحمله کرد، هجوم آورد
تازانبا سرعت، شتابزهچله کمان
بگسستپاره شدحی داورپروردگار، خداوند
از پی اشبه دنبال آناجلپایان زندگی، زمان مرگ
نگون اقبالبدبخت، تیره بختکمانابزار تیراندازی
پراندر حال پریدن، در حال پرواز
عدلانصاف، عدالت، رعایتِ برابری
شهبازباز، نوعی پرنده شکاری سفید با پنجه و منقار قوی
وحیآن چه از طرف خدا به پیامبران نازل شود
طغیانبالا آمدن آب دریا، سرکشی و نافرمانی، از حد خود گذشتن
بنده پروریرفتار دوستانه داشتن، مهربانی و لطف کردن
ربّ جلیلخدای بلند مرتبه و بزرگ، خدای بلند مرتبه، خدای بزرگ

کلمات هم خانواده شعرهای «لطف حق» و «امید»:

عشق – عاشق – معشوقجلیل – جلال
عدل – عدالت – عادلصیاد – صید
صلاح – مصلحت – صلحلطف – لطیف – الطاف – لطافت
باطل – ابطالکهن – کهنه

کلمات متضاد شعرهای «لطف حق» و «امید»:

واژهمتضاد واژهواژهمتضاد واژه
بی گناهگناه کارکهنسالجوان
خندانگریانباطلصحیح، درست
نگون اقبالخوش بختعدلظلم
مرگزندگیشادناراحت

کلمات سخت و املایی شعرهای «لطف حق» و «امید»:

سیلابطغیانبسپاریحسرتخردتوفان
حی داوردر فکندرب جلیلوحیباطلبنده پروری
دایه اششست پااجلکهنسالباطلاندوه
عدل

برچسب شده در: