معنی گنج حکمت مهمان ناخوانده فارسی یازدهم +❤️معنی کلمات و قلمرو ها
در این نوشته با معنی گنج حکمت مهمان ناخوانده فارسی یازدهم همراه شما هستیم.
معنی گنج حکمت مهمان ناخوانده فارسی یازدهم
- نویسنده: محمّد عوفی
- اثر: جوامع الحکایات و لوامع الرّوایات
آورده اند که وقتی مردی به مهمانی «سلیمان دارانی» رفت. سلیمان آنچه داشت از نان خشک و نمک در پیش او نهاد و بر سبیلِ اعتذار این بر زبان راند:
قلمرو فکری:
نقل کرده اند که زمانی که شخصی به مهمانی سلیمان دارانی» رفت. سلیمان هر چه داشت (نان خشک و نمک) را در اختیار آن شخص قرار داد و از روی بهانه جویی این جمله را به زبان آورد:
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
آورده اند | حکایت کرده اند | بر سبیلِ | به روش، به طریق |
اعتذار | عذرخواهی، پوزش خواهی |
قلمرو ادبی:
نان خشک و نمک ← کنایه از خوراکیهای اندک و فقیرانه
بر زبان راندن ← کنایه از گفتن
گفتم که چو ناگه آمدی، عیب مگیر /چشمِ تر و نانِ خشک و رویِ تازه
قلمرو فکری:
گفتم چون بدون اطّلاع و ناگهانی آمدی ایراد نگیر. چون من شرمندهام و نان خشکی بیش ندارم؛ اما با روی خوش از تو پذیرایی میکنم.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
چو | هنگامی که | ناگه | ناگهان، سرزده |
بیت ← 4 جمله (مصراع اول ← ۳ جمله مصراع دوم ← ۱ جمله (فعل «هست» حذف شده است)
قلمرو ادبی:
روی تازه ← کنایه از مهمان نوازی و گشاده رویی
تر و خشک ← تضاد
چشم و روی ← تناسب (مراعات نظیر)
مهمان چون نان بدید، گفت: «کاشکی با این نان، پارهای پنیر بودی.» سلیمان برخاست و به بازار رفت و ردا به گرو کرد و پنیر خرید و پیش مهمان آورد.
قلمرو فکری:
مهمان وقتی نان را دید گفت: کاش تکه ای پنیر هم بود تا نان را با آن میخوردم. سلیمان بلند شد به بازار رفت و عبایش را به گرو داد و بجایش کمی پنیر خرید و برای مهمانش آورد.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
بدید | دید | کاشکی | ای کاش، کاش |
پاره | مقدار، تکه | بودی | می بود |
برخاست | بلند شد |
مهمان چون نان بخورد، گفت الحَمدالله که خداوند، عَزَّ و جَل، ما را بر آنچه قسمت کرده است، قناعت داده و خرسند گردانیده است. سلیمان گفت اگر به دادۀ خدا قانع بودی و خرسند نمودی، ردای من به بازار به گرو نرفتی.
قلمرو فکری:
مهمان وقتی نان و پنیر را خورد گفت: خدا رو شکر، خدای بزرگ و عزیز، ما را بر آنچه روزی و قسمت ما کرده است قانع و راضی کرده است. سلیمان در جواب گفت: اگر به آنچه خدا داده قانع و راضی بودی الان عبای من در بازار گرو نبود!
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
ردا | بالاپوش، عبا | عزّ و جلّ | بزرگ و عزیز است |
قسمت | رزق و روزی، سرنوشت | خرسند | راضی، قانع |
قلمرو ادبی:
عبارت «اگر به دادۀ خدا قانع بودی و خرسند نمودی، ردای من به بازار به گرو نرفتی.» طنز و تمسخر دارد
نورالدین محمد عوفی:
نورالدین محمد عوفی که به «سدیدالدین» هم مشهور است، مترجم و ادیب خراسانی قرن ششم هجری است که آثار معروفی نوشته است. معروفترین کتابهای او «جوامع الحکایات و لوامع الروایات»، «لباب الالباب» است و یک ترجمه کتاب «الفرج بعد الشدت» از عربی به فارسی نیز انجام داده است.
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.