در این نوشته با معنی گنج حکمت چنان باش فارسی یازدهم همراه شما هستیم.

معنی گنج حکمت چنان باش فارسی یازدهم

  • نویسنده: محمّد بن منوّر
  • اثر: اسرار التّوحید

قلمرو فکری:

خواجه عبدالکریم که یکی از خدمتگزاران و مریدان مخصوص شیخ و مراد ما یعنی ابوسعید ابوالخیر (خداوند، روح عزیز او را پاک گرداند) بود، تعریف کرد:

«یک روز عارف فقیری کنار من نشسته بود و از من می‌خواست از حکایت های شیخ ابوسعید برایش تعریف کنم (تا از رفتار ایشان حکمت و بزرگی بیاموزد) و من شروع به نوشتن حکایت درباره شیخ برای مرد درویش کردم.»

شخصی آمد و گفت: «شیخ شما را فراخوانده است.»، من برخاستم و پیش شیخ و مرادم ابوسعید ابوالخیر رفتم.

شیخ وقتی من را دید از من پرسید که مشغول چه کاری بودی؟ پاسخ دادم: «مرد درویشی از من خواست حکایت های شما را نقل کنم، داشتم در مورد شما برایش حکایت می‌نوشتم.»

شیخ گفت: «ای عبدالکریم، حکایت گو نباش، طوری باش که از تو سخن بگویند.»

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
خواجهسرور، آقاخادمخدمتکار، مرید
حکایتی چندچند حکایتاز آنِبرای
یاای (حرف ندا)مباشنباش
شیخپیشوا، مرشد، مراد، استاد پیر
درویشسالک، عارف، فقیر، نیازمند
می‌خوانَداحضار کرده است، فرا خوانده است
قَدَّسَ الله روحَهُ العزیزخداوند، روح عزیز او را پاک گرداند
معنی گنج حکمت چنان باش فارسی یازدهم

ابوسعید ←   نقش تبعی بدل

قلمرو ادبی:

چنان باش ←   کنایه از بزرگ باش، سری در سرها داشته باش

از تو حکایت کنند ←   کنایه از مورد توجه و الگوی دیگران باشی

خادم و خاص ←   واج آرایی (تکرار خا)

مفهوم:

برای خودت کسی باش

اصل باش نه فرع!

برچسب شده در: