معنی شعر ای وطن من فارسی هشتم + معنی کلمات و آرایه های ادبی
در این نوشته با معنی شعر ای وطن من فارسی هشتم همراه شما هستیم.
معنی شعر ای وطن من فارسی هشتم
- نوع قالب شعری: شعر نو
- نام اثر: از آسمان سبز
- نام شاعر: سلمان هراتی
ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم
وطن من!
ای تواناترین مظلوم
تو را دوست دارم!
ای که در سبزه زاری مقابل آفتاب روشن ایستاده ای، ای سرزمین من، ای مظلومترین سرزمین که تواناترین سرزمین هستی. تو را دوست دارم.
آرایه ادبی:
ای وطن ← تشخیص (شخصیت بخشی به وطن)
تواناترین مظلوم ← پارادوکس (متناقض نما)
ای آفتابشمایلِ دریا دل
که نام خیابانهایت را شهیدان برگزیدهاند
ای وطن که ظاهری مانند آفتاب (زیبا) و باطنی همچون دریا (عمیق و بزرگ) داری. ای وطن که نام شهیدان بر خیابانهایت است.
واژه | معنی واژه |
شمایل | شکل و صورت |
آرایه های ادبی:
آفتاب شمایل و دریا دل ← اضافه تشبیهی
ای فروتن نیرومند!
ایستادهایم در کنار تو، سبز و سربلند
ای وطن متواضع و قدرتمند من! ما در کنار تو سبز و شاداب و با افتخار ایستادهایم
واژه | معنی واژه |
فروتن | افتاده و بدون تکبر |
آرایه ادبی:
تشبیه پنهان وطن به درخت (به قرینه صفاتی همچون سبز و سربلند ایستاده و فروتن)
و تو آن درخت گردوی کهنسالی
و بیش از آنکه من خوف تبر را نگرانم،
تو ایستادهای
و تو مانند درخت گردویی کهنسال، باعظمت و ابهت و ریشه دار، هستی. بیشتر از آنکه من از ترس تبر نگران باشم تو استوار ایستادهای و مقاوم هستی (بسیار قبلتر از این روزهای سخت که من میبینم تو در مقابل مشکلات دوام آورده ای)
واژه | معنی واژه |
خوف | ترس |
آرایه ادبی:
تشبیه وطن به درخت گردو
نگران ← ایهام ۱) در حال نگریستن ۲) مضطرب و ترسان
ایستادن ← کنایه از مقاوم بودن
و پسران تو
مردان نیایش و شمشیرند
پسران تو ای وطن، (جوانان ایرانی)، خدا را عبادت میکنند و با ظلم مبارزه میکنند
آرایه ادبی:
تشبیه وطن به مادر یا پدر ایرانیان
مرد نیایش و مرد شمشیر بودن ← کنایه از اهل عبادت و مبارزه و دفاع بودن
و مادران صبوری داری
و پدرانی به غایت، جرئتمند.
و مادرانی بسیار شکیبا و پدرانی کاملا شجاع داری
واژه | معنی واژه |
به غایت | بینهایت |
دوست دارم تو را
آنگونه که عشق را
دریا را
آفتاب را …
تو را دوست دارم همانطور که عشق و دریا و آفتاب را دوست دارم
آرایه ادبی:
تشبیه وطن به عشق و دریا و آفتاب
ای مجمعالجزایر گلها، خوبیها!
ای بهار استوار!
ای اقیانوس مواج عاطفه و خشونت …،
ای شکیبای شکوهمند!
ای مجموعه همه زیبایی ها و خوبیها، ای سرزمین پرمحبت با دوستان و پرخشونت با دشمنان ، ای شکیبا و صبور و پرشکوه
آرایه ادبی:
تشبیه وطن به مجمعالجزایر گلها و خوبیها
تشبیه وطن به بهار و اقیانوس و انسان شکیبا
کجای زمین از تو عاشقتر است؟ …
کدام سرزمین و کشور از تو عاشقتر و زیباتر است؟
آرایه ادبی:
عاشق بودن زمین و وطن← جان بخشی به اشیا با تشخیص (شخصیت بخشی)
من از تو برنمیگردم تا بمیرم
و مرگ در کنار تو زندگی است
تو را دوست میدارم …
من به تو پشت نمیکنم و همیشه در کنارت هستم تا روزی که بمیرم و مردن در کنار تو همان زندگی است (شهیدان زندهاند). تو را دوست دارم
آرایه ادبی:
برگشتن ← کنایه از تنها گذاشتن و روگردان شدن
مرگ درکنار تو زندگیست ← پارادوکس
چقدر به اقیانوس میمانی!
برای تو و به خاطر تو
ای پهلوان فروتن!
خدا چقدر مهربانی اش را وسعت داد
چقدر مانند اقیانوس (وسیع و باعظمت) هستی، ای دلاور متواضع، خداوند چقد به خاطر تو و برای تو، مهربانیاش را گسترده است.
آرایه ادبی:
تشبیه وطن به اقیانوس، تشبیه وطن به پهلوان فروتن
در دورهای کویر طبس
آن اتفاق یادت هست؟
نه من بودم و نه هیچ کس
خدا بود و گردباد…
آن اتفاق در کویر دور افتاده طبس را یادت هست؟ هیچکس نبود، فقط خدا بود و گرد باد و طوفان شن
آرایه ادبی:
تلمیح به واقعهای دارد که چند هلیکوپتر آمریکایی قرار بود مخفیانه وارد شوند و طوفان شن باعث سقوط و عقب نشینی آنها شد.
وطن من، آه ای پوپک مودب!
ای رویینتن متواضع!
ای متواضع رویینتن!
ای وطن من!
ای سرزمین من، ای هدهد مودب و باشخصیت، سرزمین قوی و پرزور و متواضع، ای افتادهترین نیرومند ای میهن من.
واژه | معنی واژه |
پوپک | هدهد، پرنده شانه به سر |
رویین تن | آسیب ناپذیر، قوی و پر زور |
متواضع | افتاده و خاکی |
آرایه ادبی:
پوپک ← نماد ظرافت و زیبایی و مظلومیت
تشبیه وطن به پوپک، و فرد رویین تن متواضع
تذکر :
آرایه پارادوکس (متناقض نما) اگر دو متضاد ویا دو ویژگی را که نقض کننده هم باشند برای یک چیز به کار ببریم آرایه پارادوکس می گوییم؛ مثال : جیب پر از خالی.
سلمان هراتی:
سلمان قنبر هراتی (آذرباد) در سال ۱۳۳۸ هـ.ش در روستای «مزردشت » تنکابن، در خانواده ای مذهبی پا به عرصه وجود نهاد. دوران ابتدایی را در روستا گذراند و از همان ابتدای جوانی، به دلیل فقر مادی، به شاگردی پرداخت و یا با چوپانان محلی «گالش» ها به چوپانی می رفت و از همین رهگذر با ترانه های محلی آشنایی پیدا کرد. از سال ۱۳۵۲ به نوشتن روی آورد و سرودن شعر را آغاز کرد. فوق دیپلمش را در سال ۱۳۶۲ در رشته هنر گرفت و سپس به کار تدریس هنر در یکی از روستاهای تنکابن مشغول شد. سلمان با شعر ارزشی انقلاب، پیوندی ناگسستنی داشت؛ صمیمیت، سادگی و بی پیرایگی در اشعارش موج می زند. از سلمان هراتی، سه مجموعه با نام های «از این ستاره تا آن ستاره»، «از آسمان سبز» و «دری به خانه خورشید» به چاپ رسیده است. سلمان در ششم آبان ماه ۱۳۶۵ هـ. ش در راه رفتن به مدرسه محل کار خود بر اثر تصادف، جان باخت. آرامگاه وی در حوالی شهر تنکابن واقع شده و بیت زیر بر سنگ مزارش نوشته شده است:
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
1 دیدگاه ها
عااالی