معنی شعر نیایش فارسی هشتم + معنی کلمات و آرایه های ادبی
در این نوشته با معنی شعر نیایش فارسی هشتم همراه شما هستیم.
معنی شعر نیایش فارسی هشتم
- قالب شعری: مثنوی
- شاعر: وحشی بافقی
الهی، جانب من کن نگاهی / مرا بنما به سوی خویش راهی
خداوندا نظری به من کن و راه رسیدن به خودت را به من نشان بده
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
جانب | به سوی، به طرف | مرا | به من |
بنما | نشان بده |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
الهی ← شبه جمله و منادا
نگاه کردن خداوند ← کنایه از مورد لطف و بخشش خدا شدن
راهی ← مفعول
نگاهی و راهی ← قافیه
الهی ← شبه جمله؛ نهاد
جانب ← حرف اضافه
من ← متمم
نگاه کن ← فعل مرکب
بنما ← فعل امر
به سوی ← حرف اضافه
مرکب خویش ← متمم
راهی ← مفعول
نگاهی کن که رو آرم به سویت / رهی بنما که جا گیرم به کویت
نظری به من کن و من را صدا بزن که به سوی تو بیایم و راهی به من نشان بده که در راه تو جایی داشته باشم
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
ره | مخفف راه | سو | طرف، جهت |
جا گیرم | استقرار یافتن و ساکن شدن | ||
کوی | محله و برزن در اینجا استعاره از قلمرو و جایگاه برتر خداوند |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
نگاهی کن ← کنایه مرا مورد لطف قرار بده
رو آوردن ← کنایه از جذب شدن و توجه کردن
«ت» در «سویت» ← سوی تو ← مضاف الیه ( ضمیر دوم شخص مفرد)
سویت و کویت ← جناس ناقص اختلافی
سویت و کویت ← قافیه (ت ← ردیف)
نهاد ← تو
نگاهی کن ← فعل مرکب
نهاد ← من
به ← حرف اضافه
سو ← متمم
ت ← مضاف الیه
نهاد ← تو
دهی ← مفعول
بنما ← فعل امر
به ← حرف اضافه
کوی ← متمم
جا گیرم ← فعل مرکب
به ذکر خود، بلند آوازهام کن / رفیق لطف بیاندازهام کن
به اسم خودت، به من بزرگی بده و من را رفیق لطف بیکران خود کن.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
ذکر | نام و یاد بلند | آوازه | مشهور و معروف |
رفیق | دوست | بی اندازه | بیکران، فراوان |
لطف | مهربانی |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
«م» در بلند آوازه ام کن ← مفعول
بلند آوازه ام و بی اندازه ام ← قافیه (کن ← ردیف)
نهاد ← تو
ذکر ← متمم
خود ← مضاف الیه
بلند آوازه ← مسند
«ام» (من را) ← مفعول
نهاد ← تو
رفیق ← مسند
لطف ← مضاف الیه
بی اندازه ← صفت
«ام» ← مفعول
بیفشان از وضو بر رویم آن آب/ که از غفلت نماند در سرم خواب
از آن آب گوارا به من بده تا با آن وضو بگیرم و از خواب غفلت بیدار شوم.
واژه | معنی واژه |
غفلت | بی خبری، نا آگاهی |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
آب ← استعاره از پاکی و طهارت
وضو، رو، آب ← مراعات نظیر
غفلت در سرم نماند ← کنایه از بیداری و آگاهی
که (تا) ← حرف ربط
خواب و آب ← قافیه
تو ← نهاد
از ← حرف اضافه
وضو ← متمم
بر ← حرف اضافه
رو ← متمم
ــَـ م ← مضاف الیه
آن آب ← مفعول
از ← حرف اضافه
غفلت ← متمم
در ← حرف اضافه
سر ← متمم
نوار ← خواب
نماند ← فعل
به چشم مرحمت سویم نظر کن /شفیع آخرت، خیر البشر کن
با چشم بخشندگی و مرحمت به من نگاه کن و در روز قیامت بهترین بندهات، پیامبر اکرم را شفاعت کننده من قرار بده.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
غفلت | بی خبری، نا آگاهی | مرحمت | مهربانی و لطف |
شفیع | شفاعت کننده | خیر البشر | بهترین انسان |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
چشم مرحمت ← اضافه اقترانی (چشمی همراه با مرحمت و لطف)
به کسی نظر کردن ← کنایه از توجه بسیار به کسی کردن است
چشم ← مجاز از نگاه
خیر البشر و نظر ← قافیه (کن ← ردیف)
نهاد ← تو
چشم ← متمم
مرحمت ← مضاف الیه
سوی ← حرف اضافه
من ← متمم
نظر کن ← فعل مرکب
شفیع ← مسند
آخرت ← مضاف الیه
خیر البشر ← بدل
وحشی بافقی:
کمال الدین وحشی بافقی در اواخر عهد شاه اسماعیل اول صفوی در قصبه بافق در ۲۴ فرسنگی یزد متولد شد. سپس به یزد آمد و بیشتر ایام زندگی را در آنجا گذراند. از آثار او می توان به مثنوی های «فرهاد و شیرین»، «ناظر و منظور» و «خُلد برین» اشاره کرد.
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
19 دیدگاه ها
خب بود
that was perfect
ساعت هشت امتحان دارم ممنونم الان دارم میخونم
عجیب است…. ممنان😐♥️
۱۴۰۲
ممنون????????
ممنون ازتون
ممنون از این کانال تون
ساعت10 امتحان دارم ممنونم الان نشستم خوندم🙌🏾🤍
خوب
واسه شب امتحان خوب بود
خوب بود
خبه
مرسی واقعا
💝
عالی بود
مرسی خیلی خوب
عالی ممنون
خیلی خوب بود