معنی شعر نیکی فارسی یازدهم +❤️ معنی کلمات و قلمرو ها
در این نوشته با معنی شعر نیکی فارسی یازدهم همراه شما هستیم.
معنی شعر نیکی فارسی یازدهم
شعر «نیکی» و معنی شعر:
درس اول
نیکی
- شاعر: سعدی
- قالب شعر: مثنوی
- اثر: بوستان
یکی روبهی دید بی دست و پای / فرو ماند در لطف و صنع خدای
قلمرو فکری:
شخصی روباهِ ناتوان و بی دست و پایی را دید و از آفرینش و لطف خداوند در شگفت ماند و متحیّر شد.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
فروماندن | متحیّر شدن | صُنع | آفرینش، آفریدن |
بیت ← 2 جمله
روبه ← نقش مفعول
خدای ← نقش مضاف الیه
قلمرو ادبی:
پای و خدای ← قافیه
دست و پا ← مراعات نظیر
لطف و صُنع ← مراعات نظیر
بی دست و پای ← کنایه از ناتوان و عاجز
واج آرایی مصوّت «ی»
مفهوم بیت:
فراگیری لطف خداوند در جهان هستی
شگفت زدگی از لطف و آفرینش خداوند
که چون زندگانی به ســر مـیبرد؟/ بدین دست و پای از کـجا میخورد؟
قلمرو فکری:
که این روباه چگونه زندگی خود را سپری می کند؟ و با این دست و پای معیوب، چگونه و از کجا غذا می خورد؟
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
چون | چگونه |
بیت ← 2 جمله عادی
زندگانی ← نقش مفعول
مفعول جملۀ دوم به قرینۀ معنایی حذف شده است
قلمرو ادبی:
می برد و می خورد ← قافیه
دست و پا ← مراعات نظیر
به سر بردن ← کنایه از سپری کردن، روزگار گذراندن
دست و پای ← مجاز از ناتوانی
مفهوم بیت:
شگفت زدگی و عجز انسان از درک اسرار آفرینش الهی
در این بود درویش شوریده رنگ /کـــه شیری برآمد شغالی به چنگ
قلمرو فکری:
درویشِ آشفته حال در این فکر و اندیشه بود که ناگهان شیری که شغالی را شکار کرده بود، از راه رسید.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
در این بود | در این فکر بود | شوریده رنگ | آشفته حال |
برآمد | بیرون آمد | این | ضمیر اشاره |
شُغال | جانورِ پستانداری است از تیرۀ سگان که جزو رستۀ گوشتخواران است |
بیت ← 2 جمله
درویش شوریده رنگ ← نهاد
قلمرو ادبی:
رنگ و چنگ ← قافیه
شیر و شغال ← تناسب و تضاد مفهومی
شوریده رنگ ← کنایه از پریشان حال و حس آمیزی
رنگ ← مجاز از حال
به چنگ آوردن ← کنایه از شکار کردن
مفهوم بیت:
مصراع اول ← حیران بودن درویش
مصراع دوم ← هیبت، صلابت و شکوه شیر
شغال نگونبخت را شیر خـورد / بماند آنچه روباه از آن سیر خورد
قلمرو فکری:
شیر مشغول خوردنِ آن شغال شد؛ اندکی بعد، روباه رفت و باقیماندۀ آن شکار را خورد و سیر شد.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
نگون بخت | بد بخت |
بیت ← 3 جمله
قلمرو ادبی:
شیر و سیر ← قافیه (خورد ← ردیف)
شغال نگون بخت ← تشخیص و استعاره
شغال و روباه و شیر ← مراعات نظیر
شیر و سیر ← جناس ناقص اختلافی
نگونبخت ← کنایه از بختبرگشته و بد اقبال
مفهوم بیت:
شیر واسطۀ روزی رسانی خداوند به روباه
دگـــر روز باز اتّفاق اوفتاد / که روزی رسان قوت روزش بداد
قلمرو فکری:
روز دیگر، دوباره این اتفاق رخ داد و خداوند روزیِ روباه را به او رساند.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
دگر روز | روز دیگر | روزی رسان | خداوند |
قُوت | رزق روزانه، خوراک، غذا |
بیت ← 2 جمله
«ــَـش» ← نقش مضاف الیه
قلمرو ادبی:
اوفتاد و بداد ← قافیه
روز و روزی رسان و قوت ← تناسب
روزی رسان ← کنایه از خدا
کل بیت ← تلمیح به آیۀ «إنَّ اللهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاء بِغیرِ حساب»
مفهوم بیت:
روزی رسانی خداوند
یقــین، مرد را دیده بیننده کرد / شد و تکیه بر آفریننده کرد
قلمرو فکری:
قطره ی باران که به زمین می افتد، گل هایی چون مروارید درخشان را می رویاند.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
دیده | چشم | بیننده | آگاه، هوشیار |
شد | رفت |
بیت:۳ جمله
«را» در «مرد را دیده» ← رای فکّ اضافه (دیدۀ مرد)
قلمرو ادبی:
بیننده و آفرینده ← قافیه (کرد ← ردیف)
دیده و بیننده ← مراعات نظیر و اشتقاق
بیننده کردن ← کنایه از آگاه کردن
تکیه کردن ← کنایه از توکّل و اعتماد
دیده ← ایهام تناسب:
- ۱- چشم
- ۲- آنچه دیده می شود: که با بیننده تناسب دارد
مفهوم بیت:
یقین پیدا کردن
توکّل بر خدا
کزین پس به کنجی نشینم چو مور / که روزی نخوردند پیلان به زور
قلمرو فکری:
مرد با خود گفت: از این به بعد مانند مورچه ای در گوشه ای می نشینم؛ چرا که فیل ها هم با همۀ قدرتشان، فقط رزق و روزی تعیین شدۀ خود را دریافت می کنند.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
کزین | که از این | مور | مورچه |
پیلان | جمعِ پیل، فیل ها |
بیت ← 2 جمله
روزی ← نقش مفعول
مور ← نقش متمم
قلمرو ادبی:
مور و زور ← قافیه
مور و پیل ← تضاد مفهومی و تناسب
مور و زور ← جناس ناقص اختلافی
به کنجی نشستن ← کنایه از کار نکردن
من مانند مور ← تشبیه
مور ← نماد ضعف و کوچکی
پیل ← نماد قدرت و بزرگی
کل بیت ← تلمیح به آیۀ «وَ ما مِن دابَّهِ فِی الاَرضِ اِلّا عَلَی اللهِ رِزقُها»
مفهوم بیت:
تصمیم به گوشه نشینی
تلاش نکردن
توکّل
زنخدان فرو برد چندی به جیب / که بخشنده روزی فرستد ز غیب
قلمرو فکری:
مرد مدّتی دست از تلاش برداشت و بیکار در گوشه ای نشست؛ به امید این که خداوند روزی اش را از غیب بفرستد.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
زَنَخدان | چانه | جیب | گریبان، یقه |
بخشنده | روزی دهنده، خداوند | چندی | مدّتی |
غیب | پنهان، نهان از چشم؛ عالمی که خداوند، فرشتگان و … در آن قرار دارند |
بیت ← 2 جمله
زنخدان و روزی ← نقش مفعول
قلمرو ادبی:
غیب و جیب ← قافیه
واج آرایی حرف «ب»
زنخدان به جیب فرو بردن ← کنایه تفکّر و گوشه نشینی
جیب و غیب ← جناس ناقص اختلافی
مصراع دوم ← تلمیح به آیۀ «اِنّ اللهَ هُوَ الرَّزّاق»
بخشنده ← کنایه از خداوند
مفهوم بیت:
گوشه نشینی
انتظار روزی داشتن
نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست/چو چنگش رگ و استخوان ماند و پوست
قلمرو فکری:
هیچ کس، نه آشنا و نه بیگانه دلش به حال او نسوخت. مانند چنگ (نوعی ساز) لاغر و خمیده شده بود.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
تیمار خوردن | غم خوردن، مراقبت، مواظبت |
چنگ | نوعی ساز که سرِ آن خمیده است و تارها دارد |
«ــَـش» در دو مصراع ← نقش مضاف الیه
بیت ← 3 جمله به شیوۀ بلاغی (جهش ضمیر، شیوۀ بلاغی ایجاد می کند)
قلمرو ادبی:
دوست و پوست ← قافیه
بیگانه و دوست ← تضاد و مجاز از همۀ مردم
چنگ و رگ و استخوان و پوست ← تناسب
او مانند چنگ ← تشبیه
دوست و پوست ← جناس ناهمسان
چنگ ← ایهام تناسب:
- ۱- نوعی ساز
- ۲- انگشتان (که با رگ و استخوان تناسب دارد)
مفهوم بیت:
تنهایی و بی کسی
لاغری و ناتوانی
چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش / ز دیوار محرابش آمد به گوش
قلمرو فکری:
وقتی به سبب ناتوانی و ضعف بدنی کاملاً بی طاقت شد؛ از گوشۀ عبادتگاه (عالم غیب) ندایی شنید که می گفت:
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
چو | وقتی که |
محراب | جای ایستادن پیشنماز در مسجد؛ اینجا گوشه یا کُنج منظور است |
بیت ← 2 جمله
«ــَـش» در «صبرش»:
- ۱- می تواند مضاف الیه باشد (صبر او تمام شد)
- ۲- می تواند متمم باشد (برای او صبر نماند)
«ــَـش» در «محرابش» ← مضاف الیه
قلمرو ادبی:
هوش و گوش ← قافیه
هوش و گوش ← جناس ناقص اختلافی
دیوار محراب ← مجاز از عالم غیب یا درون
به گوش آمدن ← کنایه از شنیدن
هوش ← مجاز از هوشیاری
مفهوم بیت:
ناتوانی، ضعف و عدم هوشیاری
برو شیر درنده باش، ای دغل / مینداز خود را چو روباه شل
قلمرو فکری:
ای حیله گر! برو مانند شیر تلاشی از خودت نشان بده و مثل روباه ناتوان، خود را در گوشه ای رها نکن.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
دَغَل | ناراست، حیله گر | شَل | دست و پای از کار افتاده |
بیت ← 4 جمله (سه جمله اول عادی و جمله چهارم بلاغی)
شیر درّنده ← نقش مسند
دغل ← منادا
روباه ← متمم
شَل ← نقش صفت
قلمرو ادبی:
دغل و شل ← قافیه
تو مثل شیر ← تشبیه
شیر ← نماد قدرتمندی و خودکفایی و تلاش
روباه ← نماد تنبلی و وابستگی و حیله گری
شیر و روباه ← تضاد
شیر و روباه ← مراعات نظیر
مفهوم بیت:
متّکی بودن به خود
دعوت به تلاش و قدرتمندی
ترک ضعف و گوشه نشینی
چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر/چه باشی چو روبه به وامانده سیر؟
قلمرو فکری:
چنان تلاش کن که چون شیر از غذایت و چیزی برای ضعیفان باقی بماند؛چرا مثل روباه،منتظر باقیماندۀ غذای دیگرانی؟
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
سعی | تلاش، کار | مانَد | بمانَد |
وامانده | باقیمانده |
بیت ← 3 جمله
سعی ← نقش مفعول
سیر ← نقش مسند
قلمرو ادبی:
شیر و سیر ← قافیه
شیر و سیر ← جناس ناقص اختلافی
تو مانند شیر ← تشبیه
تو مانند روباه ← تشبیه
شیر و روباه ← تناسب و تضاد مفهومی
شیر ← نماد قدرتمندی و خودکفایی و تلاش
روباه ← نماد تنبلی و وابستگی و حیله گری
مفهوم بیت:
متّکی بودن به خود
دعوت به تلاش و قدرتمندی
ترک ضعف و گوشه نشینی
بخور تا توانی به بازوی خویش/کــــه سعیت بود در ترازوی خویش
قلمرو فکری:
از قدرت و نیروی خودت استفاده کن؛ زیرا نتیجۀ تلاش تو، به خودت باز خواهد گشت.
قلمرو زبانی:
بیت ← 3 جمله
قلمرو ادبی:
بازوی و ترازوی ← قافیه (خویش ← ردیف)
بازو ← مجاز از نیرو و توانایی
سعی ← مجاز از نتیجۀ کار و تلاش
بخور ← کنایه از تلاش برای کسب روزی
مصراع دوم ← تمثیل و کنایه از اینکه نتیجۀ تلاش تو به خودت برمی گردد
در ترازو بودن ← کنایه از به دست آمدن
توانی و بازو و سعی ← تناسب
کل بیت ← تلمیح به آیات «لَیسَ لِلاِنسانِ الّا ما سَعی» و «کُلُّ نَفسِ بِما کَسَبَت رَهینَه»
مفهوم بیت:
متّکی بودن به خود
دعوت به تلاش و قدرتمندی
ترک ضعف و گوشه نشینی
بگیر ای جوان دست درویش پــیر/نه خود را بیفگن که دستم بگـیر
قلمرو فکری:
ای جوان! سعی کن به دیگران کمک کنی؛ نه اینکه خودت را ناتوان نشان بدهی تا دیگران به تو کمک کنند.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
درویش | فقیر | بیفکن | ناتوان نشان دادن |
بیت ← 4 جمله
دست ← نقش مفعول
خود ← نقش مفعول
جوان ← نقش منادا
قلمرو ادبی:
پیر و بگیر ← قافیه
جوان و پیر ← تضاد
دست ← تکرار
دستم بگیر ← کنایه از کمک کردن
خود را افکندن ← کنایه از خود را ناتوان نشان دادن
مفهوم بیت:
کمک به دیگران
نفی کمک خواستن و تنبلی
خدا را بر آن بنده بخشایش است / که خلق از وجودش در آسایش است
قلمرو فکری:
بخشایشِ خداوند شامل حال آن بنده ای می شود که مردم از برکت وجود او در آسایش و راحتی باشند.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
بخشایش | عفوکردن، رحم کردن |
بیت ← 2 جمله
بخشایش ← نقش نهاد
«را» در مصراع اول ← رای فکّ اضافه (بخشایشِ خدا)
قلمرو ادبی:
بخشایش و آسایش ← قافیه (است ← ردیف)
خدا و خلق و بخشایش و بنده ← تناسب
واج آرایی حرف «ب»
وجود ← مجاز از اعمال و رفتار
تمثیل و تلمیح به حدیث پیغمبر (ص)
مفهوم بیت:
دعوت به نیکی کردن به خلق
بخشایش خداوند در گرو خدمت به خلق است
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست/کــــه دون همّتانند بی مغز و پوست
قلمرو فکری:
انسان های عاقل و دانا، کریم و بخشنده اند؛ امّا آدم های بی عقل و نادان، پَست و کم همّت هستند.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
کَرَم | بخشش، لطف |
دون همّت | کوتاه همّت، دارای طب پست و کوتاه اندیشه |
بیت ← 3 جمله
کَرَم ← نقش مفعول
قلمرو ادبی:
اوست و پوست ← قافیه
سر ← مجاز از وجود
مغز ← مجاز از فکر
پوست ← مجاز از ظاهر
پوست و مغز ← تضاد
بی مغز ← کنایه از نادان
واج آرایی حرف «ر»
مفهوم بیت:
بخشندگی، نشانۀ خردمندی است
کسی نیک بیند به هر دو سرای/کــــه نیکی رساند به خلق خدای
قلمرو فکری:
کسی در دو جهان رستگار و خوشبخت است که به مردم خوبی کند.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
سرا | خانه | دو سرا | دو دنیا |
بیت ← 2 جمله به شیوۀ بلاغی
نیک و نیکی ← نقش مفعول
خدای ← نقش مضاف الیه
قلمرو ادبی:
سرای و خدای ← قافیه
هر دو سرای ← استعاره از دنیا و آخرت
خلق و خدا ← مراعات نظیر
خلق و خدا ← متضاد
نیک و نیکی ← جناس ناقص افزایشی
کل بیت ← تلمیح به حدیث « اَلدُّنیا مَزرَعَه الآخرَه» و آیات «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذرّهِ خَیراً یَرَه» و «إِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم لاًنفُسِکُم»
مفهوم بیت:
نتیجۀ نیکی کردن به خلق، نیکی دیدن در دو جهان است
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.