معنی شعر یاران عاشق فارسی یازدهم +❤️ معنی کلمات ، قلمرو ها و پیام
در این نوشته با معنی شعر یاران عاشق فارسی یازدهم همراه شما هستیم.
معنی شعر یاران عاشق فارسی یازدهم
- شاعر: سیدحسن حسینی
- قالب شعر: مثنوی
- اثر: هم صدا با حلق اسماعیل
- وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی)
بیا عاشقی را رعایت کنیم / ز یاران عاشق حکایت کنیم
قلمرو فکری:
بیایید رسم عاشقی را به جا بیاوریم (با عشق رفتار کنیم) و از یاران عاشق و شیدا (شهیدان و آزادگان) حکایت کنیم
قلمرو زبانی:
بیت ← 3 جمله
قلمرو ادبی:
رعایت و حکایت ← قافیه (کنیم ← ردیف)
رعایت عاشقی کردن ← کنایه از حرمت عشق را نگاه داشتن، رسم عاشقی را به جا آوردن
عاشق و عاشقی ← جناس ناهمسان
واج آرایی حرف «ع» و مصوّت «آ»
پیام:
یادکرد عاشقان
از آن ها که خونین سفر کرده اند/ سفر بر مدار خطر کرده اند
قلمرو فکری:
بیایید از آن هایی که در راه عشق به شهادت رسیدهاند و همواره سفرشان با خطر همراه بوده است، حکایت کنیم.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
مدار | جای دور زدن و گردیدن، پیرامون، پهنه، مسیر |
بیت ← 3 جمله («حکایت کنیم» به قرینه حذف شده است: از آن ها حکایت کنیم که …)
قلمرو ادبی:
سفر و خطر ← قافیه (کرده اند ← ردیف)
خونین سفر کردن ← کنایه از شهید شدن
سفر بر مدار خطر کردن ← کنایه از به جان خریدن خطرات عشق (شهادت)
واژه آرایی کلمه «سفر»
واج آرایی حرف «ر»
پیام:
یادکرد شهید
از آن ها که خورشید فریادشان /دمید از گلوی سحرزادشان
قلمرو فکری:
بیایید از آن کسانی یاد کنیم که فریاد همچون خورشید، روشنگرشان، از دهانی می دمید که صبح از آنجا طلوع می کند. (فریاد شهیدان همه گیر و روشنگر بوده است.)
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
دمیدن | طلوع کردن | سحرزاد | زاییدۀ سحر |
بیت ← 2 جمله («حکایت کنیم» به قرینه حذف شده است: از آن ها حکایت کنیم که …)
قلمرو ادبی:
فریاد و سحرزاد ← قافیه (شان ← ردیف)
فریاد و گلو ← تناسب (مراعات نظیر)
خورشید فریاد ← اضافه تشبیهی
گلوی سحرزاد ← تشخیص (جانبخشی)
فریاد و گلو ← تناسب (مراعات نظیر)
خورشید و سحر ← تناسب (مراعات نظیر)
سحر زاد ← کنایه از نورانی و معنوی
گلو: ← مجاز از وجود
واج آرایی حرف «ش»
پیام:
شهیدان فریاد روشنگرانه دارند
چه جانانه چرخ جنون می زنند / دف عشق با دست خون می زنند
قلمرو فکری:
آن ها چقدر عاشقانه، با شیدایی می رقصند (شیفته و دیوانهی معشوق اند) و در حالی که غرق در خون شده اند با خدای خویش عشق بازی می کنند.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
جانانه | با همه وجود، از ته قلب، عاشقانه |
چرخ جنون می زنند | رقص عاشق وار، رقص درویشانه |
دف | ساز کوبهای |
دست خون | در قمار، آخرین دور بازی برای کسی که همه چیز خود را باخته و خشمگین باشد و بر سر عضوی از اعضای بدن خود یا کسان خود گرو ببندد؛ دست خونین |
بیت ← 2 جمله
قلمرو ادبی:
جنون و خون ← قافیه (می زنند ← ردیف)
دف عشق ← اضافه تشبیهی (تشبیه فشرده، تشبیه رسا)
دست خون ← کنایه از شهادت
چرخ زدن و دف زدن ← کنایه از شادی کردن
دف عشق با دست خونین زدن ← کنایه از جان فشاری همراه با شادی
واژه آرایی کلمه «می زنند»
واج آرایی حرف «ن»
پیام:
به استقبال مرگ رفتن
به رقصی که بی پا و سر می کنند /چنین نغمه عشق سر می کنند
قلمرو فکری:
با رقصی که با شهادت خود انجام می دهند، این چنین آواز عشق را سر می دهند:
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
نغمه | آواز |
بیت ← 2 جمله
قلمرو ادبی:
سر و سر ← قافیه (می کنند ← ردیف)
پا و سر ← تناسب
نغمه عشق ← اضافه تشبیهی
سر کردن ← سردادن و آواز خواندن
بی پا و سر رقص کردن ← کنایه از با همه وجود رقصیدن، متناقض نما
رقص، نغمه، پا و سر ← تناسب
پیام:
به استقبال شهادت رفتن
هلا منکر جان و جانان ما / بزن زخم انکار بر جان ما
قلمرو فکری:
هان، ای کسی که معشوق ما را انکار می کنی، با انکارت که همچون زخمی است، ما را مجروح کن. (ما را بنواز)
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
هلا | آگاه باش، هان | منکر | انکار کننده |
جانان | دلبر | زخم | ضربه |
بیت ← 2 جمله
قلمرو ادبی:
جانان و جان ← قافیه (ما ← ردیف)
زخم انکار ← اضافه تشبیهی (فشرده)
منکر و انکار ← اشتقاق
واژه آرایی کلمۀ «جان»
واج آرایی حروف «ن» و «ج» و مصوّت «ا»
پیام:
به انکار دشمن توجه نمی کنم
بزن زخم، این مرهم عاشق است/که بی زخم مردن غم عاشق است
قلمرو فکری:
ای دشمن، آسیب و ضربهی خود را بر عاشق بزن، این آسیب و آزار تو برای او مثل مرهم است؛ زیرا بدون زخم مردن برای عاشق عین غم و مصیبت است.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
مرهم | التیام دهنده، دارویی که روی زخم گذارند |
که | زیرا که |
بیت ← 3 جمله
قلمرو ادبی:
مرهم و غم ← قافیه (عاشق است ← ردیف)
مرهم بودن زخم ← متناقض نما
تشبیه ← زخم مثل مرهمی برای عاشق است
واژه آرایی کلمۀ «زخم»
پیام:
انکار دشمن، مرهم عاشق است
مگو سوخت جان من از فرط عشق /خموشی است هان، اولین شرط عشق
قلمرو فکری:
نگو جان من از شدّت عشق سوخت. (گله و شکایت نکن) آگاه باش که اولین شرط عشق، سکوت و خاموشی است. (عاشق از درد عشق شکایت نمی کند.)
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
هان | آگاه باش | فرط | شدت، فراوانی |
خموش | ساکت بودن |
بیت ← 4 جمله
قلمرو ادبی:
فرط و شرط ← قافیه (عشق ← ردیف)
جان سوختن ← کنایه از رنج کشیدن
فرط و شرط ← جناس
جان و هان ← جناس
پیام:
سکوت، شرط عشق است
ببین لاله هایی که در باغ ماست /خموشند و فریادشان تا خداست
قلمرو فکری:
ببین، شهیدانی که در وطن ما هستند، اگر چه خاموش اند، راهشان همیشه ادامه دارد و فریادشان تا خدا می رسد.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
خموش | خاموش، ساکت |
بیت ← 4 جمله
قلمرو ادبی:
ما و خدا ← قافیه (ست (هست، است) ← ردیف)
لالههایی ← نماد شهید
باغ ← استعاره از میهن و سرزمین
لاله و باغ ← تناسب
خموش بودن و رسیدن فریاد تا خدا ← متناقض نما
لالهها خموشند و فریاد می زنند ← جانبخشی
فریاد تا خدا بودن ← کنایه از بی نهایت، اغراق
بیا با گل لاله بیعت کنیم /که آلاله ها را حمایت کنیم
قلمرو فکری:
بیا با گل لاله پیمان ببندیم که از این به بعد از آلاله ها (شهیدان) حمایت کنیم، پاسدار خون آن ها باشیم راهشان را ادامه دهیم و از آن ها و آرمان هایشان پشتیبانی کنیم.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
آلاله | شقایق، لاله وحشی | بیعت کردن | پیمان بستن |
بیت ← 3 جمله
قلمرو ادبی:
بیعت و حمایت ← قافیه (کنیم:ردیف)
لاله و آلاله ← نماد شهید
کل بیت ← جانبخشی
واج آرایی حروف «ل» و «ا»
پیام:
وفاداری به آرمان شهید
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.