در این نوشته با معنی کلمات درس روزی که باران می بارید فارسی پنجم همراه شما هستیم.
معنی کلمات درس روزی که باران می بارید فارسی پنجم
معنی کلمات درس «روزی که باران می بارید»:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
دکّان | مغازه | رهگذران | عابران پیاده |
بی اختیار | بی اراده، ناخودآگاه | تمیز | پاکیزه |
روانه شد | به راه افتاد، رفت | مخصوصاً | به ویژه |
تصویر | نقش، عکس | بوستان | باغ |
دیدنی تر | تماشایی تر | انتظار داشت | توقّع داشت |
قول | سخن، گفتار | همچنان | هنوز |
تکانی خورد | حرکتی کرد | ماجرا | واقعه، داستان |
سرگرم | مشغول | جاودان | همیشگی |
رسم | آیین، شیوه، روش |
لذّت می بُرد | احساس خوشی می کرد |
فوّاره | بالا رفتن آب با فشار زیاد |
غرق تفکّر | در فکر و اندیشه فرو رفتن |
جامه | لباس، پوشاک، تن پوش، رخت |
پیشواز | به استقبال کسی رفتن |
سوار سبزپوش | در این درس، همان امام زمان (عج) است |
از قول من | از زبان من، به نمایندگی از طرف من |
خیره شدن | چشم دوختن به چیزی، نگاه کردن به چیزی با دقّت |
نرگس | نام گلی است خوشبو، نام مادر امام زمان (عج) |
عود | نوعی چوب که با سوختن بوی خوشی می دهد |
شال | پارچه ای دراز که آن را دور گردن، سر یا کمر می بندند |
فضا | محیطی که چیزی را در بَر گرفته باشد، مکان وسیع |
اسفند | ماده ای که به هنگام سوختن بوی خوشی ایجاد می کند |
عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ | خداوند بلند مرتبه، گشایش و ظهور او را نزدیک گرداند (دعایی که هنگام ذکر نام امام دوازدهم (عج) بر زبان می آورند) |
به آرامی (باران به آرامی می بارید) | آهسته، نم نم |
مشغول (مشغول تمیز کردن قاب ها بود) | سرگرم |
معنی کلمات درس روزی که باران می بارید فارسی پنجم
کلمات هم خانواده درس «روزی که باران می بارید»:
تمیز – مُمیّز – تمییز – امتیاز | مخصوصاً – مخصوص – خاص – اختصاص |
انتظار – منتظر – ناظر – نظارت | مشغول – شاغل – مشاغل – اشتغال |
عصر – اعصار – معاصر | خارج – خروج – مخارج – مخرج |
کلمات متضاد درس «روزی که باران می بارید»:
واژه | واژه متضاد | واژه | واژه متضاد |
کوچک | بزرگ | تمیز | کثیف |
زیبا | زشت | نیست | هست |
زود | دیر | آرام | تُند |
ساکت | شلوغ | باز | بسته |
خارج | داخل | |
کلمات املایی درس «روزی که باران می بارید»:
بعد از ظهر | تصویر | مغازه | انتظار | فلزّی | بعضی |
رهگذران | صندلی | می گذاشت | تمیز | لذّت | مخصوصاً |
مثلِ | بیندازد | صاحب | قهوه ای | می خواستید | پیغامی |
قول | خداحافظی | آهنگ | خیره | آهی | عصر |
همچنان | هیجان | دستگیره | صاحب الزّمان |
دکّان قاب فروشی | عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ | شاهنامه ی فردوسی |
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت
«حالا درس»
جست و جو کنید.