معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم + ❤️ معنی کلمات ، قلمرو ها و مفهوم

در این نوشته با معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم همراه شما هستیم.

معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

  • نویسنده: دکتر محمّد علی اسلامی ندوشن
  • اثر: روزها

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
متمکّنتوانگر، ثروتمند، دارای امکانات
کبودهنام روستایی
ریشه بدواندبماند، اقامت کند
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

قلمرو ادبی:

شیرخوارگی ←   کنایه از کودکی

ریشه دواندن ←   کنایه از اقامت کردن

خاله ریشه بدواند ←   استعارۀ مکنیه

مفهوم:

آوارگی و اندوه در عین ثروتمندی

حفظ آبرو و تنهایی

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
توکّلتکیه و اعتماد به خداتحفهارمغان، هدیه
مشیّتاراده، خواستناگوارناخوشایند، تلخ
بینگاردتصور کند، خیال کند
بحرانآشفتگی، تغییر حالت ناگهانی
فاجعهبلای سخت، حادثۀ ناگوار
شائبهبه شک اندازنده دربارۀ وجود چیزی، و به مجاز، عیب و بدی یا نقص در چیزی
بی شائبهبدون آلودگی و با خلوص و صداقت، پاک، خالص
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

مقاومت و استحکام ←   رابطۀ ترادف

قلمرو ادبی:

هر عصب و فکر به منبع بی شائبۀ ایمان وصل بود ←   کنایه از عمیق بودن ایمان

دلبستن ←   کنایه از علاقه مندی و وابستگی

روی زندگی ←   اضافۀ استعاری و تشخیص

زشت شدن روی زندگی ←   کنایه از ناخوشایند بودن زندگی

بحران مانند تحفه ←   تشبیه

منبع ایمان ←   اضافۀ تشبیهی

شرق ←   مجاز از کشورهای جهان سوم

غرب ←   مجاز از کشورهای اروپایی

عصب ←   مجاز از اندیشه و روان

خوب و بد ←   تضاد

شرق و غرب ←   تضاد

مفهوم:

انتقاد از جهان مدرن

تقدیرگرایی (جبر)

خیراندیشی و نیکبینی در زندگی

ایمان کامل به خداوند داشتن

دل نبستن به دنیا و مادیات

گذرا بودن بدی

بدی همراه با خوبی است

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
تمکّنتوانگری، ثروتبُخلخساست
عاریفاقد، بدونِ
نکبت بارشوم و ایجادکنندۀ بدبختی و خواری
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

قلمرو ادبی:

کهنسال بودن خانه ←   تشخیص و استعاره

درویشانه و قناعت ←   تناسب

خانه و خانواده و زندگی ←   تناسب

تمکّن و قناعت ←   تضاد

مفهوم:

فقر اختیاری

آزادگی و قناعت

نفی طمع

استغنا

گوشه نشینی

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
به منزلۀمانندِ، در حکمِمذهبیاتموضوعات مذهبی
ظرافتزیرکی، مهارت، زیبایینَقلروایت کردن، بیان
جذّابگیراورددعا، ذکر
عوارضجمعِ عارضه، حوادث، پیشامدها
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

هردو ←   نقش تَبَعی بدل

قصّه و داستان ←   رابطه ترادف

تاریخ و گذشته ←   رابطۀ ترادف

قلمرو ادبی:

خشک بودن ←   کنایه از جدّی بودن

قصّه های شیرین ←   حس آمیزی

ورد زبان بودن ←   کنایه از دائماً از چیزی حرف زدن

آخرت و مرگ ←   مراعات نظیر

قصّه و نَقل و داستان ←   مراعات نظیر

دایرۀ مسائل ←   اضافۀ تشبیهی

مادر جون ←   آرایۀ تکرار

مفهوم:

شیرین سخنی و زیباگویی

توجّه به آخرت

به یادگار ماندن سخن بزرگ ترها

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
اصیلبا اصالت، نژادهپرّانپرنده
غم گسارغم خوار
شعر تمثیلیشعر نمادین و آمیخته به مَثَل و داستان
لطایفجمعِ لطیفه، نکته های دقیق و ظریف، دقائق؛ سخنان نرم و دلپذیر
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

قلمرو ادبی:

عالَم افسانه ها ←   اضافۀ تشبیهی

قصه های پررنگ و نگار و پرّان و نرم ←   کنایه از خیال انگیز بودن

سعدی ←   مجاز از آثار سعدی

سعدی مانند همدم و شوهر و غم گسار ←   تشبیه

آثار سعدی شوهر کسی باشند ←   تشخیص و استعاره

افسانه های پررنگ و نگار ←   کنایه از زیبا

افسانه های پرّان ←   تشخیص و استعاره

افسانه های نرم ←   حس آمیزی

ذوق لطیف ←   حس آمیزی

موجود یک کتابی ←   کنایه از کسی که فقط یک کتاب می خواند

مفهوم:

گوشه گیری و عزلت

رهایی از مدرسه و علوم ظاهری

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
جادوگرانهسحرآمیزشیخپیر، بزرگ
شاببُرنا، جوانهیبتشکوه، عظمت
حُفرهسوراخ، گودال
انعطافنرمش، آمادگی برای سازگاری با دیگران، محیط و شرایط آن
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

قلمرو ادبی:

سعدی ←   مجاز از شعر سعدی

سعدی خود را خم می کرد ←   کنایه از قابل فهم بودن کلام

سخن سعدی مانند هو ←   :تشبیه

شیخ همیشه شاب ←   کنایه از سعدی و متناقض نما (پارادوکس(

پیرترین و جوان ترین شاعر زبان فارسی ←   کنایه از سعدی و متناقض نما (پارادوکس(

چشم عقاب داشتن ←   کنایه از تیزبینی و دقّت

لطافت کبوتر داشتن ←   کنایه از نرم و روان بودن

شیخ و شاب ←   تضاد

پیر و جوان ←   تضاد

کودک و پیر ←   تضاد

عقاب و کبوتر ←   تضاد

داشتن هیبت آموزگار و مِهر پرستار ←   متناقض نما (پارادوکس)

حفره های زندگی ←   اضافۀ استعاری

مفهوم:

انعطاف پذیری

قابل فهم بودن سخن برای همگان

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
حجرهاتاق، خانهنظیرمانند، مثل
ادراکفهماحدیهیچ کس
اومنظور سعدی و شعر سعدی
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

قلمرو ادبی:

سخنش به سخن همه شبیه باشد و به هیچ کس شبیه نباشد ←   متناقض نما (پارادوکس)

احدی نتوانسته مانند او حرف بزند و در عین حال، نظیر حرف زدن او را هر روز در هر کوچه و بازار می شنویم ←   متناقض نما (پارادوکس)

هیچ کس ←   مجاز از سخن هیچ کس

مفهوم:

درک محدود

داشتن حالات و خصوصیات متناقض در یک زمان

سهل و ممتنع بودن کلام سعدی

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
سراچهخانۀ کوچکآماسوَرَم، تورّم
فرطبسیاری
آماس کردنگنجایش پیدا کردن، متورّم شدن
فورانجوشیدن یا جهیدن آب از چشمه
قوز می کردمبه شدّت پشتم را خم می کردم
لُکّه دویدنحرکتی میان راه رفتن و دویدن
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

قلمرو ادبی:

سراچۀ ذهنم آماس می کرد ←   کنایه از این که معلوماتم زیاد می شد

سراچۀ ذهن ←   اضافۀ تشبیهی

فوران تخیّل ←   اضافۀ استعاری

قوز کردن و لُکّه دویدن ←   کنایه از عدم تعادل

گویا و زنده بودن تصاویر ←   تشخیص و استعاره

سعدی ←   مجاز از شعر سعدی

مفهوم:

تأثیرگذاری سخن سعدی

قلمرو فکری:

بروید یار زیبا و خوش چهرۀ ما را با سخنان شیرین و ترانه های خوش آهنگ، به خانه بازگردانید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
خوش وقتخوشبختپالیزباغ، جالیز
مسجّعسخنی که دارای سجع باشد، آهنگین
سوق دادهدایت کرد
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

قلمرو ادبی:

پالیز و بوته و شاخ ←   مراعات نظیر (تناسب)

لغت و کلام و معنی و کلمات ←   مراعات نظیر (تناسب)

چریدن ←   کنایه از بهره بردن

پالیز سعدی ←   استعاره از آثار سعدی

بوته ←   آرایۀ تکرار و استعاره از حکایت و شعر

شاخ ←   آرایۀ تکرار و استعاره از جمله و بیت

مفهوم:

لذت بردن از شعر و خوش قریحه بودن

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
به منزلۀمانندِ، در حکمِعضلهماهیچه
پُر توقّعپُر ادّعا، بسیارخواهکورمال کورمالبا احتیاط راه رفتن
سرِ خودخودمختار، رها، آزادره نوردیِ تنهاوشپیمودن منحصر به فرد راه
آغوزاوّلین شیری که یک ماده به نوزادش می دهد و سرشار از مواد مقوّی است
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

قلمرو ادبی:

سعدی ←   مجاز از آثار سعدی

آثار سعدی مانند شیر آغوز ←   تشبیه

ذوق ادبی پُر توقّع شود ←   تشخیص و استعاره

کارآزموده ←   کنایه از با تجربه

کورمال کورمال ←   کنایه از حرکت با احتیاط

مفهوم:

تلاش فردی و تجربۀ شخصی

قلمرو فکری:

اگر از روی حرص و طمع ، خطا و اشتباهی از من سر زد، مرا بازخواست نکن؛ زیرا من مانند آدم بسیار تشنه ای هستم که در فصل تابستان در بیابانی گرم قرار گرفته باشد و آب سردی در مقابلش باشد، ناچار از آن آب می خورد.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
به حرصاز روی طمعارمخفّف اگر
مگیربازخواست نکن
استسقانام مرضی که بیمار، آب بسیار خواهد
معنی درس ذوق لطیف فارسی یازدهم

قلمرو ادبی:

خوردن شربت ←   کنایه از خطا و اشتباه

مصراع دوم ←   کنایه از اضطرار

شربت و آب سرد و استسقا ←   مراعات نظیر

بد و بود ←   جناس ناقص افزایشی

واج آرایی حرف «و»

مفهوم:

ناگزیری از انجام خطا و فراهم بودن شرایط و بی اختیاری انسان

برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.

امتیاز شما به این مقاله

0 از 0 رای

+ارسال دیدگاه