در این نوشته با معنی شعر به نام خداوند جان خرد فارسی نهم همراه شما هستیم.

معنی شعر به نام خداوند جان خرد فارسی نهم

image 309
معنی شعر به نام خداوند جان خرد فارسی نهم

شعر «ستایش: به نام خداوند جان و خرد»:

ستایش

به نام خداوند جان و خرد

  • شاعر: فردوسی
  • قالب شعر: مثنوی
  • اثر: شاهنامه

به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه بر نگذرد

به نام خدایی که انسان را آفرید و به او عقل داد. و اندیشۀ آدم از این بالا تر نمی رود و به حقیقت خدا پی نمی برد.

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
خرددانشاندیشهفکر
معنی شعر به نام خداوند جان خرد فارسی نهم

مفهوم بیت:

ذهن انسان ، قادر به شناخت خداوند نیست.

آرایه ادبی:

خرد و اندیشه ← مراعات نظیر

قلمرو زبانی: کزین: مخفف که از این / برگذشتن: عبور کردن، بالاتر رفتن / اندیشه در مصراع دوم نهاد / ایهام: خداوند در دو معنی 1- آفریننده 2- «وند» در خداوند دو معنا دارد. اگر در معنی الله به کار رود وند مفهوم توصیف دارد و اگر در معنی صاحب به کار رود در معنی شباهت است. / خداوند جان و خرد: گروه اسمی [خداوند: هسته]


قلمرو ادبی: مراعات نظیر: جان، خرد و اندیشه / شاید بشود در مصرع دوم نوعی تشخیص برای اندیشه


قلمرو فکری: با نام خدایی آغاز می‌کنیم که آفریننده روح و عقل و آدمی است‏؛ هیچ فکری نمی‌تواند از این اندیشه بالاتر و برتر برود.

خداوندِ نام و خداوندِ جای /خداوندِ روزی دهِ رهنمای

خداوندی که صاحب نام ها و مکان هاست. خداوندی که روزی دهنده و راهنمای انسان است .

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
خداوندصاحب، دارندهجایمکان
معنی شعر به نام خداوند جان خرد فارسی نهم

مفهوم بیت:

خداوند، به وجود آورندۀ تمام جهان است .

آرایه ادبی:

واج آرایی حروف «خ» و «ن»

قلمرو زبانی: خداوند: صاحب / نام: اسامی انسان‌ها و تمام موجودات / جای: مکان / ترکیب وصفی: خداونده روزی ده – خداوند رهنمای


قلمرو ادبی: تکرار: واژه خداوند


قلمرو فکری: او خدایی است که آفرینندۀ همه چیز است؛ جهان مادی و جهان آخرت، خدایی که روزی می‌رساند و راه را به ما نشان می‌دهد.

خداوند کیوان و گردان سپهر/ فروزندۀ ماه و ناهید و مهر

خداوند، خالق بلندترین ستاره و گردانندۀ آسمان، روشن کنندۀ ماه و ناهید و خورشید است.

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
مِهرخورشیدگردانگردنده
فروزندهروشن کنندهناهیدسیارۀ زُهره
کیوانبلندترین ستاره »زُحل «
معنی شعر به نام خداوند جان خرد فارسی نهم

آرایه ادبی:

کیوان، ماه، ناهید، مهر← مراعات نظیر

قلمرو زبانی: کیوان: سیارهٔ زحل / گردان سپهر: آسمان گردان و چرخنده {در گذشته باور بر این بود که زمین ثابت است و خورشید به دور آن می‌چرخد} / فروزنده: روشن کننده / ناهید: سیارهٔ زهره / مهر: خورشید / ترکیب اضافی: خداوند کیهان- خداوند سپهر گردان- فروزندهٔ ماه- فروزندهٔ ناهید- فروزندهٔ مهر / ترکیب وصفی: سپهر گردان / کل بیت: یک گروه اسمی [هسته: خداوند]


قلمرو ادبی: مراعات نظیر: کیوان، سپهر، ماه، ناهید، مهر


قلمرو فکری: خداوند همه چیز را آفریده است؛ کیوان بالاترین سیاره آسمان، آسمان گردنده، ماه پر نور و سیارۀ ناهید و خورشید

به بینندگان آفریننده را /نبینی، مرنجان دو بیننده را

با چشمانت نمی توانی خدا را ببینی پس به چشم هایت زحمت نده.

واژهمعنی واژه
بینندهچشم

مفهوم بیت:

خداوند را با حواس مادی و چشم نمی توان دید و درک کرد.

قلمرو زبانی: بیننده: چشم، بینندگان جمع آن است / مرنجان: اذیت نکن / دوبیننده: دو چشم / بینندگان: متمم/ آفریننده و دوبیننده: مفعول / نبینی و مرنجان: فعل / کل بیت: دو جمله


قلمرو ادبی: واج‌آرایی «ن» / تلمیح به آیۀ (لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار) چشم‌ھا او را نمی‌بینند؛ ولی او ھمه چشم‌ھا را می‌بیند.


قلمرو فکری: تلاش برای دیدن خداوند کار بیهوده‌ای است و این کار به جز آزردن و رنجاندن چشم‌ها، فرجامی ندارد.

نیابد بدو نیز، اندیشه راه/ که او برتر از نام و از جایگاه

هیچ کس نمی تواند خدا را چنان که شایسته است، ستایش کند، پس برای بندگی و اطاعت خدا آماده باشیم.

واژهمعنی واژه
جایگاهمکان
معنی شعر به نام خداوند جان خرد فارسی نهم

آرایه ادبی:

راه نیافتن کنایه از درک نکردن عقل و اندیشه

قلمرو زبانی: بدو: به او / برتر: بالاتر / جایگاه: مکان / نیابد: فعل / بدو: (به او) حرف اضافه و متمم / «او» در مصراع دوم: نهاد / برتر: مسند / راه نیافتن: نشناختن، کنایه از ناتوانی و سردرگمی / فعل در مصراع دوم حذف شده است. «برتر از نام و جایگاه» گروه مسندی است و «برتر» هسته است.


قلمرو ادبی: راه نیافتن اندیشه: کنایه از ناتوانی


قلمرو فکری: مسائلی است که با چشم دیده می‌شود. از این روی، آنچه که فراتر از دیدن و احساس انسان باشد، غیر قابل درک و فهم است. / قرابت معنایی با بیت اول [مفهوم: ناتوانی انسان از شناخت ذات خداوند]

همچنین ببینید: معنی شعر آفرینش همه تنبیه خداوند دل است فارسی نهم

ستودن نداند کس او را چو هست/  میان، بندگی را ببایدت بست

هیچ کس نمی تواند خدا را چنان که شایسته است، ستایش کند، پس برای بندگی و اطاعت خدا آماده باشیم.

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
ستودنستایش کردنمیانکمر
معنی شعر به نام خداوند جان خرد فارسی نهم

آرایه ادبی:

میان، بندگی را ببایدت بست ←  کنایه از آماده شدن برای بندگی خدا

هست، بست  ← جناس

واج آرای حرف «ب»

قلمرو زبانی: ستودن: ستایش کردن/ نداند: نمی‌تواند (دانستن در قدیم به معنای توانستن نیز به کار می‌رفته است) / میان: کمر/ ببایدت: بر تو لازم است، «ت» ضمیر پیوسته دوم شخص مفرد است. در خواندن این واژه دقت شود که به خاطر حفظ آهنگ و ریتم شعر، حرف «د» خوانده نشود. (به صورت «ببایَت» بخوانید) / ستودن: مصدر / نداند: فعل / کَس: نهاد / بیت: سه جمله


قلمرو ادبی: میان بستن: کنایه از آماده شدن برای کاری / ھست و بست: جناس


قلمرو فکری: چون خداوند را آنچنان که شایسته اوست، نمی‌توانیم بشناسیم، پس آن چنان که شایستۀ اوست، وی را نمی‌توانیم ستایش کنیم. بنابراین، باید چون و چرا درباره خداوند را کنار بگذاریم و کمر بندگی برای اطاعت خداوند ببندیم.

توانا بود هرکه دانا بود/ز دانش، دل پیر، برنا بود

هرکس دانش کسب کند در زندگی موفق است. به وسیلۀ دانش، دل انسان پیر، جوان می شود.

واژهمعنی واژه
برناجوان
معنی شعر به نام خداوند جان خرد فارسی نهم

مفهوم بیت:

                        هرکس دانا باشد، توانایی انجام کارها را دارد.

قلمرو زبانی: ز: مخفف «از/» برنا: جوانھرکه: ھر کس، واژۀ «ھر» ھمیشه صفت مبھم است / هرکه: نهاد / توانا و دانا هر دو مسند هستند / ز: حرف اضافه / دانش: متمم / برنا: مسند / بود: فعل اسنادی / بیت سه جمله


قلمرو ادبی: پیر و برنا: تضاد


قلمرو فکری: انسان دانا و آگاه در انجام کارها موفق و پیروز است. آگاهی و دانش سبب شادابی و نشاط دل انسان می‌شود.

برچسب شده در: