در این نوشته با معنی شعر رستگاری فارسی هفتم همراه شما هستیم.
معنی شعر رستگاری فارسی هفتم
- نوع قالب شعری: مثنوی
- کتاب: شاهنامه
- نویسنده: ابوالقاسم فردوسی
تو را دانش و دین رهانَد درست/درِ رستگاری ببایدت جست
دانش و دین تو را از هر حادثه ی خطرناکی کاملاً نجات می دهد؛ پس باید مسیر رهایی و نجات را جست و جو کنی.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
رهاند | رها کند | ببایدت جست | باید پیدا کنی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
درست و جست ← قافیه
درست ← مجاز از راه درست
در رستگاری جُستن ← کنایه از راه خوشبختی و سعادت را رفتن
در رستگاری ← اضافۀ تشبیهی
تو را ← مفعول
دانش و دین ← نهاد
«ت» در جملۀ «ببایدت جست» (تو باید جست و جو کنی):نهاد
چو خواهی که یابی زِ هر بد رها سر اندر نیاری به دام بلا
بُوی در دو گیتی ز بد رستگار نکوکار گردی برِ کردگار
به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگی ها بدین آب شوی
اگر می خواهی از بدی ها دور باشی و گرفتار بلا و سختی نشوی، اگر می خواهی در دو جهان (این دنیا و آخرت) از بدی در امان باشی و در حضور خداوند، انسان خوب و ستوده باشی، به سخنان پیامبر خود [حضرت محمد (ص)] عمل کن و درون خود را از پلیدی ها و گناه پاک کن.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
چو | اگر | یابی | بیابی |
سر اندر نیاری | گرفتار نشوی | بُوی | باشی، بشوی |
گیتی | جهان | نکوکار | نیکوکار |
گردی | بشوی | بر | پیش، نزد |
کردگار | خداوند | گفتار | سخنان |
راه جوی | اطاعت کن، عمل کن | تیرگی | کار اشتباه و ناپسند |
شوی | بشور | ||
رستگار | آسوده، پرهیزگار، سعادتمند |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بیت های 2، 3 و 4 ← موقوف المعانی هستند
رها و دام ← تضاد معنایی
دام بلا ← اضافۀ تشبیهی (بلا مانند دام است)
سراندر دام بلا نیاوردن ← کنایه از گرفتار دام بلا نشدن
دل ← مجاز از تمام وجود
آب ← استعاره از سخنان پیامبر (ص) که شبیه آب، زلال است و سبب پاکی و تمیزی روح انسان می شود
اگر چشم داری به دیگر سرای/ به نزد نبی و وصی گیر جای
اگر امیدواری و انتظار داری که در جهانِ آخرت، آسوده خاطر باشی، به گفتار پیامبر (ص) و جانشین وی [حضرت علی (ع)] عمل کن.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
دیگر سرا | جهان آخرت | نزد | پیش |
نبی | پیامبر (ص) | گیر جای | جایگاه پیدا کن |
وصی | جانشین، منظور حضرت علی (ع) |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
چشم داشتن ← کنایه از توقّع و انتظار داشتن، امیدواری
بر این زادم و هم براین بگذرم / چنان دان که خاک پی حیدرم
من به این عقیده و اعتقاد به دنیا آمدم و با همین عقیده خواهم مرد و تو آگاه باش که من از پیروان امیرالمومنین، حضرت علی (ع) هستم.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
بر این زادم | این طور به دنیا آمدم | بگذرم | بمیرم |
پی | پا | حیدر | لقب حضرت علی (ع) |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خاک پی حیدرم ← کنایه از تواضع و فروتنی بسیار
«م» در جملۀ «خاک پی حیدرم» (من خاک پای حضرت علی هستم) ← نهاد؛ به معنای «من»
عالی