در این نوشته با معنی شعر های درس هفت خان رستم فارسی ششم همراه شما هستیم.

معنی شعر های درس هفت خان رستم فارسی ششم

  • نوع نثر: نثر ساده و روان
  • برگرفته از کتاب: شاهنامه با تلخیص و بازنویسی
  • قالب شعر: مثنوی
  • شاعر: حکیم ابوالقاسم فردوسی

می گویند «از هفت خان رستم» گذشته است.

توانسته است، مراحل دشواری را پشت سر بگذارد و به موفقیّت برسد.

نکات دستوری و آرایه ادبی:

از هفت خان رستم ←   کنایه از مراحل دشوار

دیوها را از پای در می آورد.

دیوها را نابود می کرد.

نکات دستوری و آرایه ادبی:

از پای در آوردن ←   کنایه از نابود کردن

رخش به تنگ می آید.

رخش، خسته می شود.

نکات دستوری و آرایه ادبی:

به تنگ آمدن ←   کنایه از خسته شدن

خروشید و جوشید و برکَند خاک / ز سُمّش زمین شد همه، چاک چاک

رخش، شیهه کشید و جَست و خیزکُنان، از شدّت خشم با ضربه های سُمّش، زمین را پاره پاره کرد.

نکات دستوری و آرایه ادبی:

خاک و چاک چاک ←   قافیه (ردیف ندارد)

در این بیت مبالغه به کار رفته است:در خشم رخش، اغراق شده است

بزد تیغ و بنداخت از بَر، سرش/فرو ریخت چون رود، خون از بَرش

رستم با شمشیر، سرش را از تن جدا کرد و خونِ فراوانی از تن اژدها جاری شد.

نکات دستوری و آرایه ادبی:

سرش و بَرش ←   قافیه (ردیف ندارد)

فرو ریخت چون رود، خون از بَرش ←   تشبیه:

  • خون ←   مشبّه
  • رود ←   مشبّه به

در ریخته شدن خون، مبالغه شده است

بینداخت چون باد، خَمّ کمند/ سر جادو آورد ناگه به بند

رستم با سرعت بسیار، طناب را به طرف جادوگر پرتاب کرد و سرش را با ریسمان بست و او را اسیر کرد.

نکات دستوری و آرایه ادبی:

کمند و بند ←  قافیه (ردیف ندارد)

چون باد ←   تشبیه

مثل باد کاری را کردن ←   کنایه از سرعت بسیار

بیت مبالغه دارد

میانش به خنجر به دو نیم کرد/ دل جادوان زو پُر از بیم کرد

با خنجر، جادوگر را از کمر، نصف کرد و تمام جادوگران از این اتّفاق ترسیدند.

نکات دستوری و آرایه ادبی:

نیم و بیم ←   قافیه (کرد و کرد ←   ردیف)

میان ←   مجاز از کمر

«زو» ←   مخفف «از او»

واژهمعنی واژه
به خنجربا خنجر، به وسیله ی خنجر
معنی شعر های درس هفت خان رستم فارسی ششم

چو رستم بدیدش برانگیخت اسب/   بدو تاخت مانند آذرگشسب

وقتی رستم او را دید، اسبش را به حرکت درآورد و مانند آتش تندی، به سرعت روانه شد.

نکات دستوری و آرایه ادبی:

اسب و آذرگشسب ←   قافیه (ردیف ندارد)

«چو» در مصراع اوّل به معنی «زمانی که»، «وقتی که»، حرف ربط است؛ بنابراین، نباید با نشانه ی تشبیه (ادات تشبیه) اشتباه کرد

مرجع «او»، ارژنگ دیو است

مانند آذرگشسب ←   تشبیه

تاختن مانند آذر گشسب ←   کنایه از تند و سریع حرکت کردن

سر و گوش بگرفت و یالش دلیر/ سر از تن بکندش به کردار شیر

رستم سر و گردن ارژنگ دیو را گرفت و مانند شیر شجاع و قوی سرش را از تن جدا کرد.

واژهمعنی واژه
به کردارمانند
معنی شعر های درس هفت خان رستم فارسی ششم

نکات دستوری و آرایه ادبی:

دلیر و شیر ←   قافیه (ردیف ندارد)

به کردار شیر ←  تشبیه

سر و گوش و یال و تن ←   تناسب

ز بهرِ نیایش، سر و تن بشُست /  یکی پاک جای پرستش بجُست

رستم برای راز و نیاز با خداوند، خودش را شُست و جای پاکی را برای عبادت کردن پیدا کرد.

نکات دستوری و آرایه ادبی:

بشُست و بجُست ←   قافیه (ردیف ندارد)

«نیایش»، متمّم است و «سر و تن»، مفعول می باشد.

پاک جای ←   ترکیب وصفی مقلوب است (جای پاک)

«یکی پاک جای پرستش» ←   گروه مفعولی

از آن پس نهاد از برِ خاک، سر/ چنین گفت: کای داورِ دادگر!

ز هَر بد، تویی بندگان را پناه /تو دادی مرا، گُردی و دستگاه

بعد از این مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند شد و گفت: ای خداوند بزرگ و عادل!

پروردگارا! در برابر تمام بدی ها، پناهگاه بندگانت هستی و تو به من پهلوانی، قدرت و عظمت داده ای.

واژهمعنی واژه
سر بر خاک نهادراز و نیاز کردن
بندگان را پناهپناهِ بندگان
معنی شعر های درس هفت خان رستم فارسی ششم

نکات دستوری و آرایه ادبی:

بیت اول ←  سر و دادگر ←  قافیه (ردیف ندارد)

بیت دوم ←  پناه و دستگاه ←   قافیه (ردیف ندارد)

این دو بیت موقوف المعانی هستند و با هم کامل می شوند

کای ←   مخفّف «که ای»

داور دادگر ←   ترکیب وصفی

داور دادگر ←   منادا

سر بر خاک نهاد ←  کنایه از فروتنی و فرمانبُرداری کردن

«را» در مصراع اوّلِ بیت دوم ←   نشانه مفعولی نیست و حرف اضافه است

«را» در مصراع دومِ بیت دوم ←   حرف اضافه به معنی «به»

موقوف المعانی:

بیتی که از نظر معنی، کامل نباشد و با بیت یا بیت های بعدی کامل شود (بیت هایی که از نظر معنی به هم وابسته هستند).

همچنین ببینید: معنی کلمات درس هفت خان رستم فارسی ششم

برچسب شده در: