در این نوشته با جواب شعر گردانی صفحه 41 نگارش دوازدهم همراه شما هستیم.

جواب شعر گردانی صفحه 41 نگارش دوازدهم

شعر زیر را بخوانید و برداشت خود را از آن بنویسید.

عشق، شوری در نهادِ ما نهاد                  جان ما در بوتۀ سودا نهاد

گفتوگویی در زبان ما فکند                      جست و جویی در درون ما نهاد

دم به دم در هر لباسی رخ نمود              لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد

فخرالدین عراقی

عشق از معدود کلماتی که در این عالم بی همتا نمی توان آن را با یک کلمه و یا حتی با چند صد جلد کتاب توصیف کرد. بعضی ها می گویند عشق احساس دوست داشتنی است که از محبت فراوان پدید می آید و از حد می گذرد و می شود عشق. این حرفی کاملا پوچ است. عشق احساس نیست عشق خود ذات است. عشق منشا حیات است. عشق شور زندگیست. عشق انقلابیست بس قوی تر از انقلاب کبیر فرانسه. انقلابی که نه خود انسان بلکه تمام هدف انسان از حیات را دگرگون می سازد. انقلابی که روح انسان را صیقل می دهد و به عرش آسمان می کشاند و عاشق را نزد خالقش عزیزتر می دارد.

عشق خیلی بیشتر از یک احساس پوچ و بی فایده است که تنها قادر است نیازهای جسمی عاشق را برطرف سازد. عاشق نگاه معشوق خویش را مرهمی می داند بر کهنه زخم های قلب خویش و گوشه چشمی از معشوق را با هیچ چیز این دنیا معاوضه نمی کند. زیرا عشق در قلب و وجود آدی نفوذ می کند و هیچ چیز مادی نمی تواند جای خالی آن را پر کند، مگر خدای عز و جل.

عشق کلمه ای مقدس است. آن را به هر کسی ابراز نکنیم و تقدس آن را از بین نبریم. امید آن که عشق واقعی را نسبت به خدایمان ابراز کنیم و عاشق او باشیم و نه بندگان او ….