در این نوشته با جواب صفحه 113 فارسی ششم همراه شما هستیم.

جواب صفحه 113 فارسی ششم

کارگاه متن پژوهی

1 یکی دیگر از شعرهای پروین اعتصامی را، که به صورت مناظره سروده شده است، انتخاب کنید و در گروه بخوانید. (بهترین شعر گروه را انتخاب کنید و به کلاس ارائه دهید.)

شعر(نکوهش بیجا):

سیر یک روز طعنه زد به پیاز

که تو مسکین چقدر بدبویی

گفت از عیب خویش بی‌خبری

زان ره از خلق، عیب می‌جویی

گفتن از زشت رویی دگران

نشود باعث نکورویی

تو گمان می‌کنی که شاخ گلی

به صف سرو و لاله می‌رویی

یا که همبوی مشک تاتاری

یا ز ازهار باغ مینویی

خویشتن بی‌سبب بزرگ مکن

تو هم از ساکنان این کویی

ره ما گر کج است و ناهموار

تو خود این ره چگونه می‌پویی

در خود آن به که نیکتر نگری

اول آن به که عیب خود گویی

ما زبونیم و شوخ‌جامه و پست

تو چرا شوخ تن نمی‌شویی

 در مورد شخصیت بزرگمهر تحقیق کنید و شرح حال یا داستانی از زندگی او را در کلاس بخوانید.

مختصر زندگی بزرگمهر:

بُزُرْگْمِهْر بُخْتَگان (سده ۶ میلادی) فرزند بُختَگ که به شکل معرب آن را بوزرجمهر هم نوشته‌اند. حکیم بزرگمهر وزیر خردمند خسرو انوشیروان شاهنشاه ساسانی بود. در برخی نوشتارها آمده است انوشیروان ساسانی خوابی دید که همه خوابگزاران از تعبیر آن بازمانده و نتوانستند تعبیر کنند انوشیروان به سراسر ایران پیک فرستاد و از دانشمندان گوناگون خواست تا این خواب را تعبیر کنند یکی از این پیک ها به خراسان و شهر مرو که در آن زمان بخشی از ایران بود و امروزه متاسفانه بخشی از کشور ترکمنستان است رفت و از دانشمند شهر که خود استاد آموزشگاه جوانان شهر بود تعبیر خواست که او هم نتوانست اما در بین شاگردان استاد یک نفر بود که اجازه خواست و تعبیر خواب را گفت .

پیک، آن شاگرد را به دربار پادشاه ایران انوشیروان آورد . آن جوان کسی نبود جز بزرگمهر حکیم . بزرگمهر با برزو یا برزویه پزشک دربار انوشیروان یکسان انگاشته شده است که شاید به دلیل هم‌زمانی این دو بوده باشد. انوشیروان در آغاز بزرگمهر را برای آموزش و پرورش فرزند خود ، هرمز گماشت . هرمز نسبت به بزرگمهر خوش رفتاری ننمود و استاد را از خود آزرد، اما سپس از کرده خود پشیمان شده و جایگاه بزرگمهر بالا گرفت، تا آنکه به وزارت رسید و در امور کشوری با شایستگی بسیار به انوشیروان خدمت نمود.

داستان های کوتاه از بزرگمهر:

۱- داستان بزرگمهر و دزدان:

بزرگمهر عقیده داشت که هر کس صبح زود از خواب بیدار شود آدم موفقی خواهد شد. خودش هم همیشه پیش از طلوع آفتاب به سر کارش در کاخ انوشیروان می رفت و او را از خواب بیدار می کرد.انوشیروان که می خواست بیشتر بخوابد از این کار وزیرش ناراحت می شد. یک روز انوشیروان نقشه ای کشید و به عده ای از نوکرانش دستور داد تا در سر راه بزرگمهر کمین کنند و بر سر او بریزند و هر چه دارد بدزدند.

انوشیروان می خواست با این کارش نگذارد که بزرگمهر صبح زود به کاخ بیاید و او را بیدار کند و از آن به بعد هم جرات نکند صبح زود از خانه بیرون آید.پس نو کر ها پیش از طلوع آفتاب بر سر راه بزرگمهر کمین کردند و همین که او به نزدیک آن ها رسید بر سرش ریختند و کیسه سکه ها و لباس های او را دزدیدند. بزرگمهر با لباس زیر به خانه بر گشت و لباس دیگری پوشید و به کاخ انوشیروان رفت ، اما دیگر دیر شده بود و آفتاب طلوع کرده بود.

انوشیروان که علت دیر آمدن وزیرش را می دانست با تمسخر از او پرسید : چرا امروز دیر کردی؟! بزرگمهر پاسخ داد:راهزنان برسرم ریختند و مرا غارت کردند و من ناچار به خانه برگشتم تا لباس دیگری بپوشم، این بود که دیر شد. انوشیروان با همان لحن تمسخر آمیز گفت تو که می گفتی هر کس زود از خواب بلند شود موفق است، پس چرا امروز تو موفق نبودی؟! بزرگمهر فوری پاسخ داد: برای این که دزدان زودتر از من از خواب بر خاسته بودند و موفق شدند اما چون من دیر تر ار آن ها بیدار شدم ناموفق ماندم.

3 به نظر شما، چگونه اینترنت و شبکه های اجتماعی، باعث می شود احساس دانا پنداری در بعضی افراد ایجاد شود؟

استفاده از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی می‌تواند باعث افزایش احساس دانا پنداری در بعضی افراد شود به دلیل موارد زیر:

1- دسترسی به اطلاعات:

اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به افراد امکان می‌دهد تا به راحتی به اطلاعات و دانش مختلف دسترسی پیدا کنند. این باعث می ‌شود که آنها حس کنند که دارای دانش و آگاهی بیشتری هستند.

2- تبادل نظر و تجربه:

شبکه‌های اجتماعی فضای مناسبی برای تبادل نظر، تجربه و دانش است. با فعال بودن در این فضا، فرد ممکن است با نظرات و تجارب دیگران آشنا شود که باعث گسترش دیدگاه و دانش خود شود. این نیز منجر به احساس دانا پنداری می شود.

3- خودآگاهی:

فعال بودن در شبکه‌های اجتماعی ممکن است باعث روزآگاهی بالاتر در مورد موضوعات مختلف شود. به علاوه، با پست کردن مطالب چالش‌برانگیز یا آموزنده، فرد حس خودآگاهی بالاتر می نماید که در نتیجه احساس دانا پنداری می کند.

درک و دریافت

1 به نظر شما چرا، شیخ مکتب خانه ابتدا از آموزش دادن به «ممنون» خودداری می کرد؟

به خاطر اینکه اواسط کلاس آمده بود و خود را همه چی دان می دانست.

2 به عقیده ی شما زیباترین بخش این داستان،کدام قسمت است؟ دلیل خود را بیاورید.

ممنون برخاست. آب کوزه در کنار درخت، خالی کرد.کوز هی خالی پیش شیخ آورد و گفت: این یعنی «خالی شو تا پُر شوی»؛ چون در این جا شیخ از یک آدم مغرور، آدمی متواضع می سازد.

3 نظر بچّه ها در مورد «ممنون» چه بود؟

آدمی  پُرگو، پر ادّعا و با ظاهری در هم ریخته.

4 اگر می خواستید نام جدیدی برای داستان انتخاب کنید، نام آن را چه می گذاشتید؟

شیخ دانا.

برچسب شده در: