در این نوشته با جواب صفحه 56 فلسفه یازدهم همراه شما هستیم.

جواب صفحه 56 فلسفه یازدهم

مقایسه

با اینکه «معرفت و حیانی» و «شهود و اشراق عارفانه» قرابت و نزدیکی هایی با هم دارند، اما تفاوت هایی اساسی نیز میان آنها وجود دارد. یکی از تفاوت های این دو شیوۀ شناخت را در جدول زیر می بینید. آیا می توانید موارد دیگری نیز به این فهرست اضافه کنید؟

image 20
جواب صفحه 56 فلسفه یازدهم

به کار ببندیم

1) وقتی ماه را در آسمان مشاهده می کنیم، آن را به اندازۀ یک توپ فوتبال می بینیم، در حالی که می دانیم قطرماه حدود 3500 کیلومتر است. آیا به نظر شما، این اتفاق می تواند نمونه ای از خطای حواس به شمار بیاید؟

اصولا فاصله چه تأثیری در کوچک و بزرگی اشیا دارد؟

به لحاظ علمی میان بزرگی و کوچکی شی در هنگام دیدن و میزان فاصله آن رابطه است که خود این رابطه توسط حس و تجربه شناخته شده است؛ لذا اگر کسی جسمی را که در دور دست است به همان اندازه ای ببیند که در نزدیک است، در این جا خطا رخ داده و باید علت آن مشخص شود.

2) حیوانات نیز مانند انسان ادراک حسی دارند حتی در برخی از حواس از انسان ها نیز قوی تر هستند، اما شناخت حسی و تجربی آنها از جهان پیرامونی با شناخت انسان قابل مقایسه نیست.

هر قدر حس قوی تر باشد، شناخت بیشتری را انجام می دهد. مثلا بینایی قوی تر، شی ریز تری را که دیگری توانایی مشاهده آن را ندارد، مشاهده می کند.

همچنین انسان یا حیوانی که حس بینایی ندارد نمی تواند رنگ اشیا را بشناسد و از این معرفت بی بهره است

حال ممکن است حیوانی وجود داشته باشد که بتواند برخی امواج مغناطیسی یا حتی امواجی را که هم اکنون برای بشر ناشناخته است، بشناسد.

همه این موارد نشان دهنده آن است که دایره شناخت حسی در افراد متفاوت است و این به معنی عدم امکان معرفت حسی نیست.

به نظر شما دلیل این میزان تفاوت میان شناخت حسی انسان و حیوان چیست؟

3) برخی از فیلسوفان اعتقاد دارند شناخت و معرفت فقط در حوزۀ تجربه امکان پذیر است. به نظر شما آیا این نظر فیلسوفان از نظر تجربی قابل اثبات است؟ نظر خود را با دلیل بیان کنید.

کسی که می گوید شناخت فقط از راه تجربه به دست می آید، همین گزاره را از راه تجربه به دست نیاورده.

4) آیا می توان با تجربه، آنچه را که در عالم وجود دارد، شناخت؟ با هم کلاسی های خود مباحثه کنید.

خیر، اگر روش های دیگری برای شناخت وجود داشته باشد به طور طبیعی توانایی درک آن را ندارد و اگر در جهان اموری وجود داشته باشد که در محدوده حس و تجربه قرار نگیرد (که اینچنین است) اصولا از طریق تجربه اثبات و انکار نمی شود.

5) با توجه به تنوع ابزارهای شناخت، دربارۀ افراد زیر نظر دهید و بگویید که با چه اشکالاتی روبه رو می شوند؟

1- کسی که معتقد است تنها ابزار شناخت حس است و فقط معرفت تجربی اعتبار دارد.

اصولا هیچ ابزاری مستقل و مستغنی از عقل نیست مثلا من با حس فقط با چیزی برخورد می کنم اما در مرحله ادراک به عقل نیاز هست اگر چه در خود حس (اینکه چیزی با یکی از حواس درک شده) خطایی نیست اما در مقام تصدیق و قضاوت ممکن است خطا داشته باشد پس حس به تنهایی کارآمد نیست.

2- کسی که معتقد است تنها ابزار شناخت عقل است و فقط معرفت عقلی محض اعتبار دارد.

عقل به تنهایی ممکن است موازین صحیح را تشخیص ندهد و در یکی از رفتارها یا حرکات خود دچار خطا شود.

3- کسی که معتقد است تنها ابزار شناخت قلب است و فقط شهود قلبی اعتبار دارد.

شهود قلبی چون تجربه خود شخص است و بی واسطه نیز هست برای خود شخص بی خطاست اما اگر بخواهد برای دیگران از آن بگوید امکان خطا در بیان وجود دارد.

4- کسی که معتقد است تنها شهود و حیانی قابل اعتبار است.

حس بدون عقل نیز ممکن است آدمی را به شناخت نرساند برای همین در خود قرآن نیز به کرات از اندیشه و تعقل صحبت شده است.