در این نوشته با جواب فعالیت صفحه 24 نگارش یازدهم همراه شما هستیم.

جواب فعالیت صفحه 24 نگارش یازدهم

با توجّه به طرح نوشتۀ خود، متنی بنویسید. بند مقدّمه، بندهای بدنه و بند جمع بندی را در آن مشخّص کنید.

عنوان : بیابان

گیتی را می نگریم، آب هایش را نادیده می گیریم، خاک، خودنمایی می کند. اما نه، کوه ها نیز سر به فلک کشیده اند. از کوه ها پایین تر می آیم. می آیم و می آیم. دیگر نه جنگلی است نه شهری نه روستایی نه آبادی. ریگ است و ریگ است و ریگ! نامت چه آشناست! بیابان.

مقدمه

کدام آهی جگرت را سوزانده است؟ تو از تبار کدام آتشی؟ آتشی که سیاوش را در آن روانه کردند؟ یا آتشی که ابراهیم را در آن انداختند؟ تو چه جان سختی که مارهای زهرآگین تو را از پای در نمی آوردند. آیا تو رنگ خاکی ات را به مارمولک ها بخشیدی که با خال های بدنشان رقص رنگ و زندگی را به تصویر می کشانند. خورشید از تو چه می خواهد که سوزاندنت را رها نمی کند.

بدنه : بند 1

بیابان را همچنان طی می کنم، می روم. می روم تا به آبی برسم. مگر در بیابان آب است؟! سراب، سراب. به چشمانم دیگر نمی توانم اطمینان کنم. باز گام برمی دارم. نایی برایم نمانده است اما ناامیدی برایم معنا ندارد. از دور تیرگی می بینم. نکند این بار هم نتوانم به چشمانم اطمینان داشته باشم! باز با زحمت گام برمی دارم. رنگ سبزی را گویا می بینم. خاری به پایم می رود، بیرونش می آورم.

بدنه : بند 2

نزدیک تر می شوم، آری درختی است! مگر می شود؟! درخت باشد و آب نباشد؟ می جویم، چشمانم امیدوارانه حرکت می کنند، برقی به چشمانم می خورد، پیش تر می روم. شگفتا چشمه ای است.

بدنه : بند 3

دیگر کم کم خورشید از پیشمان می رود، ساعتی می گذرد، هوای خنکی، گوش و گونه ام را نوازش می دهد، سحرگاهانت چه سرد است! گویا آه سردی است که از نهاد دل سوختگان برمی آید و تور ار ایمن گونه خنک و سرد و سردتر می کند!

نتیجه

بیابان! ماندگاری نو، رازی در پی دارد، آن را برایم ازگو. دیگر می دانم تو آن «کویر وحشت» نیستی که بخواهم از تو بگذرم و تنها «به شکوفه ها، به باران» سلامی برسانم. پس درود را با تو آغاز می کنم.