معنی حکایت سفر فارسی نهم ❤️+ معنی کلمات و آرایه های ادبی ( قلمروها)
در این نوشته با معنی حکایت سفر فارسی نهم همراه شما هستیم.
معنی حکایت سفر فارسی نهم
نثر روان «حکایت: سفر»:
حکایت
سفر
روزی پیر ما، با جمعی از همراهان به در آسیابی رسید. افسار اسب کشید و ساعتی درنگ کرد؛ پس به همراهان گفت: «می دانید که این آسیاب چه می گوید؟ می گوید: معرفت این است که من در آنم. گرد خویش می گردم و پیوسته در خود سفر می کنم تا هر چه نباید از خود دور گردانم!»
نثر روان:
یک روز، شیخ و راهنمای ما ابوسعید ابی الخیر، با گروهی از همراهانش به در آسیابی رسید. اسبش را نگه داشت و مدتی، صبر کرد. سپس به همراهانش گفت: آیا می دانید که این آسیاب چه چیزی را به ما می گوید؟
می گوید: شناخت واقعی همین است که منِ »آسیاب» در حال انجام دادن آن هستم. به هنگام گشتن، به دور خودم، با خودم فکر می کنم و کارهای خودم را مرور می کنم و هر چیزی را که شایسته نیست انجام دهم، از خودم دور می کنم.
قلمرو زبانی: افسار: لگام، دهنه / پیر ما: منظور شیخ ابوسعید ابوالخیر، عارف قرن دوم هجری است / درنگ: توقف / معرفت: شناخت خدا
قلمرو ادبی: تشخیص: آسیاب حرف میزند / در خود سفر میکنم: به شناخت خود میپردازم کنایه است.
قلمرو فکری: ۱ اسب را نگه داشت و مدتی در آن مکان توقف کرد. / 2 میگوید: شناخت آن چیزی است که من انجام میدهم. / 3 دور خودم میگردم و مدام در درون خودم سفر میکنم تا چیزهایی را که نباید در من باشد (مسائل منفی)، از خود دور کنم.)
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
پیر | راهنما، مرشد | ساعتی | لحظه ای |
درنگ | صبر | معرفت | شناخت |
آرایه ادبی:
گِرد خویش گشتن ← کنایه از کارها و اعمال خود را بررسی کردن
گام به گام سایر صفحات درس اول فارسی نهم
- معنی شعر آفرینش همه تنبیه خداوند دل است فارسی نهم
- جواب صفحه ۱۴ فارسی نهم
- جواب نوشتن صفحه ۱۵ فارسی نهم
- معنی حکایت سفر فارسی نهم
- معنی کلمات درس اول فارسی نهم
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
2 دیدگاه ها
عالی.تشکر
خیلی عالیه..خدا خیرتون بده.