معنی ستایش فارسی یازدهم +❤️ معنی کلمات و قلمرو ها
در این نوشته با معنی ستایش فارسی یازدهم همراه شما هستیم.
معنی ستایش فارسی یازدهم
شعر «ستایش: لطف خدا» و معنی شعر:
ستایش
لطف خدا
- شاعر: وحشی بافقی
- قالب شعر: مثنوی
- اثر: فرهاد و شیرین
به نام چاشنی بخش زبان ها/حلاوت سنج معنی در بیان ها
قلمرو فکری:
با نام خداوندی که نامش بر زبان ها جاری است و به کلام انسان، شیرینی می بخشد، سخنم را آغاز می کنم.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
حلاوت | شیرینی | حلاوت سنج | شیرینی بخش |
چاشنی بخش | آن چه برای اثر بخشی بیشتر کلام به آن اضافه می شود |
بیت ← 1 جمله
مصراع اول ← «سخنم را آغاز می کنم» به قرینۀ معنایی حذف شده
واژۀ چاشنی ← گسترش معنایی
قلمرو ادبی:
زبان و بیان ← قافیه (ها ← ردیف)
زبان ← مجاز از سخن
چاشنی بخش زبان ← حس آمیزی و کنایه از دل پذیر کننده
حلاوت سنج معنی ← حس آمیزی و کنایه از خوشایند کننده
زبان و بیان و معنی ← مراعات نظیر
چاشنی و حلاوت ← مراعات نظیر
تلمیح به آیۀ «عَلَّمَهُ البَیان»
حلاوت سنج معنی ← اضافۀ استعاری (استعاره)
مفهوم بیت:
مصراع اول ← آغاز سخن با نام خداوند
کل بیت ← خداوند به گفتار انسان، ارزش، اعتبار، جذابیت و شیرینی می بخشد
بلند آن سر که او خـواهد بلندش / نژند آن دل که او خواهد نژندش
قلمرو فکری:
خداوند هر که را بخواهد، بلندمرتبه و هر که را بخواهد، افسرده و غمگین می سازد.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
نژند | خوار و زبون، اندوهگین |
«ــَـش» در هر دو مصراع ← نقش مفعول دارد
بیت ← 4جمله به شیوۀ بلاغی
فعل «است» در مصراع اول و دوم به قرینۀ معنایی حذف شده است
بلند ← نقش مسند
نژند ← نقش مسند
سر ← نقش نهاد
دل ← نقش نهاد
او ← نقش نهاد
قلمرو ادبی:
بلند و نژند ← قافیه (ــَـش ← ردیف)
بلند و نژند ← آرایۀ تکرار
سر و دل ← مجاز از شخص
واج آرایی حرف «ن»
سر و دل ← مراعات نظیر
بلند و نژند ← تضاد
کل بیت ← تلمیح به آیۀ «تُعِزُّ مَن تَشاء و تُذِلُّ مَن تَشاء»
بلندیِ سر ← کنایه از عزّت و افتخار
مفهوم بیت:
عزّت و ذلّت دست خداوند است
همه کاره بودن خداوند
در نابسته احسـان گشـاده سـت /به هر کس آنچه میبایست داده ست
قلمرو فکری:
درِ احسان و بخشش خداوند بر روی همه باز است و به هر کس آن مقدار که شایسته و لازم است، عطا کرده است.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
احسان | نیکی کردن، بخشش | می بایست | لازم و ضروری بود |
نابسته و گشاده ← رابطۀ ترادف
بیت ← 3 جملۀ عادی
قلمرو ادبی:
گشاده و داده ← قافیه (ــَـست ← ردیف)
در و گشودن ← تناسب
درِ احسان ← اضافۀ استعاری (استعاره)
کل بیت ← تلمیح به آیۀ «اِنَّ اللهَ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِسابِ»
گشاده بودن درِ احسان ← کنایه از بخشش بی نهایت خداوند
واج آرایی حرف «س»
مفهوم بیت:
بخشندگی و کرم الهی
بخشش عام خداوند
فراگیری نیکی و نعمت خداوند
به ترتیبی نهاده وضع عالم/که نی یک موی باشد بیش و نی کم
قلمرو فکری:
خداوند، جهان را به گونه ای آفریده که همه چیز در مکان و اندازۀ خود است؛ هیچ چیز کم یا زیاد خلق نشده است.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
وضع | وضعیت، حالت | نی | نه (حرف تسویه) |
بیت ← 3 جمله
نهاد جملۀ اول و فعل جملۀ سوم ← حذف به قرینۀ لفظی
قلمرو ادبی:
عالم و کم ← قافیه
بیش و کم ← تضاد
یک موی ← کنایه از بسیار اندک
نی ← آرایۀ تکرار
کل بیت ← تلمیح به آیۀ «اَلّذی اَحسَنَ کُلَّ شَیءِ خَلَقَه»
مفهوم بیت:
نظام احسن خلقت
هیچ عیب و نقصی در خلقت نیست
وجود حکمت الهی در آفرینش
اگر لطفش قرین حال گردد/همه ادبارها اقبال گردد
قلمرو فکری:
اگر لطف و محبّت خداوند همراه انسان گردد، همۀ بدبختی هایش به خوشبختی تبدیل می شود.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
قرین | همراه | اقبال | خوشبختی، سعادت |
ادبار | بدبختی، سیه روزی؛ متضادّ اقبال |
بیت ← 2 جمله
قرین ← نقش مسند
اقبال ← نقش مسند
قلمرو ادبی:
حال و اقبال ← قافیه (گردد ← ردیف)
ادبار و اقبال ← تضاد
لطف قرین حال گردد ← تشخیص و استعاره
مفهوم بیت:
لطف خداوند سبب خوشبختی و سعادت می شود
وگــر توفیق او یک سو نهد پای/نه از تدبیر کار آید نه از رای
قلمرو فکری:
اگر لطف خداوند شامل حال بنده اش نشود، دیگر از دست عقل و اندیشه کاری برنمی آید و انسان ناتوان می شود.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
توفیق | آن است که خداوند، اسباب را موافق خواهش بنده، مهیّا کند تا خواهش او به نتیجه برسد؛ سازگار گردانیدن |
بیت ← 3 جمله
تدبیر و رای ← رابطۀ ترادف
فعل «آید» در جملۀ پایانی به قرینۀ لفظی حذف شده است
قلمرو ادبی:
پای و رای ← قافیه
پای نهادن توفیق ← تشخیص و استعاره
پای و رای ← جناس ناقص اختلافی
رای و تدبیر ← تناسب
نَه ← آرایۀ تکرار
پای به یک سو نهادن ← کنایه از همراه نبودن و کناره گیری کردن
مفهوم بیت:
عجز و ناتوانی عقل
برتری خواست و توفیق الهی بر همه چیز
خرد را گر نبخشد روشنایی /بماند تا ابد در تیــره رایـی
قلمرو فکری:
اگر خداوند عقل را هدایت نکند و روشنایی نبخشد، تا ابد در جهل و نادانی خواهد بود.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
تیره رایی | بد اندیشی، گمراهی |
خرد را ← نقش متمم(به خرد)ـ
بیت ← 2 جمله
روشنایی ← مفعول
ابد ← نقش قید
قلمرو ادبی:
روشنایی و تیره رایی ← قافیه
روشنایی و تیره رایی ← تضاد
خرد و رای ← مراعات نظیر
روشنایی بخشیدن ← کنایه از هدایت کردن
روشنایی ← استعاره از آگاهی
تیره رایی ← کنایه از گمراهی
روشناییِ عقل ← حس آمیزی
تیره بودنِ رای ← حس آمیزی
خرد ← مجاز از انسان
کل بیت ← تلمیح به آیۀ «یَخرِجونَهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلی النّور»
مفهوم بیت:
اگر خداوند عقل را هدایت نکند و روشنایی نبخشد، تا ابد در جهل و نادانی خواهد بود
کمال عقل آن باشد در این راه/که گوید نیستم از هـیچ آگاه
قلمرو فکری:
زمانی عقل در راه شناخت و معرفت به کمال می رسد که به نادانی و ناآگاهی خود اعتراف کند.
قلمرو ادبی:
عقل بگوید ← تشخیص و استعاره
کمال عقل بگوید آگاه نیستم ← تناقض
این راه ← استعاره از شناخت و معرفت
مفهوم بیت:
عقل و خرد انسان بدون بصیرت الهی، تیره و ناتوان است
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
1 دیدگاه ها
فوقالعاده عالی بود لطفاً پرقدرت ادامه بدید