در این نوشته با معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم همراه شما هستیم.

معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

شعر «در امواج سند» و معنی شعر:

درس سوم

در امواج سند

  • شاعر: مهدی حمیدی شیرازی
  • قالب شعر: چهار پاره

به مغرب، سینه مالان قرص خورشید/نهان می‌گشت پشت کوهساران

قلمرو فکری:

خورشید هنگام غروب به آرامی پشت کوه ها پنهان می شد.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
سینه مالانسینه خیزقرصهر چیز گِرد
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله

به مغرب   نقش قید

سینه مالان   نقش قید

پشت کوهساران   نقش قید

قلمرو ادبی:

سینه مالان حرکت کردن برای خورشید   تشخیص و استعاره و کنایه از آهسته و از روی ناتوانی حرکت کردن

مغرب و خورشید و کوهساران   مراعات نظیر

مفهوم:

توصیف غروب آفتاب و فرا رسیدن شب

فرو می ‌ریخت گردی زعفران رنگ/به روی نیزه ‌ها و نیزه داران

قلمرو فکری:

خورشید، نور طلایی خود را مانندِ گَرد (پودر) زردرنگی بر جنگجویان و نیزه هایشان می پاشید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
گَردغبار
گردی زعفران رنگنور طلایی رنگ غروب خورشید
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله بلاغی

مصراع دوم   نقش قید

قلمرو ادبی:

کوهساران و نیزه داران   قافیه

گَرد مانند زعفران   تشبیه

گَردی زعفران رنگ   استعاره از نور خورشید

نیزه ها   مجاز از سلاح ها

مفهوم:

تابش پرتوهای زرد و سرخ خورشید

فضاسازی برای یأس و ناامیدی

ز هر سو بر سواری غلت می خورد /تن سنگین اسبی تیر خورده

قلمرو فکری:

از هر سوی میدان جنگ، جُثّۀ سنگین اسبی زخمی بر صاحبش که سرنگون شده بود، می افتاد و می غلتید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
غلت می خوردمی غلتید
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله بلاغی

تن   نقش نهاد

سنگین   نقش صفت

تیرخورده   نقش صفت

اسب   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

واج آرایی حرف «ن»

سوار و اسب   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

توصیف وضعیت مبارزان و اسب ها در میدان جنگ

به زیر باره می نالید از درد/سوار زخم دار نیم مرده

قلمرو فکری:

سوار نیز با تن مجروح و نیمه جان، از شدّت درد و تحمّل وزن اسب، به خود می پیچید و می نالید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
بارهاسبنیم مُردهدر حال مرگ
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله بلاغی

سوار   نقش نهاد

زخمدار   نقش صفت

نیم مُرده   نقش صفت

قلمرو ادبی:

خورده و نیم مرده   قافیه

واج آرایی حرف «د»

سوار و باره   مراعات نظیر (تناسب)

درد و زخمدار و نیم مرده   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

توصیف وضعیت مبارزان و اسب ها در میدان جنگ

نهان می‌ گشت روی روشن روز/به زیر دامن شب در سیاهی

قلمرو فکری:

روز آرام آرام به پایان می رسید و تاریکی شب همه جا را فرا می گرفت.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
نهانپنهان
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله بلاغی

نهان   نقش مسند

روی   نقش نهاد

روشن   نقش صفت

روز   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

روی روز و دامن شب   اضافۀ استعاری و تشخیص

روز   مجاز از خورشید

روشن و روز   تناسب

شب و سیاهی   تناسب

روز و شب   تضاد

روی و روز   جناس ناقص اختلافی

واج آرایی حرف «ر»

مفهوم:

فرا رسیدن شب

در آن تاریک شب می‌ گشت پنهان/فروغ خرگه خوارزمشاهی

قلمرو فکری:

در آن شبِ تاریک، اوج و اقتدار پادشاهی خوارزمشاهی نیز رو به پایان بود.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
تاریک شبشبِ تاریکفروغنور، پرتو
خرگهخرگاه، خیمه به ویژه خیمۀ بزرگ
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله بلاغی

قلمرو ادبی:

سیاهی و خوارزمشاهی   قافیه

فروغ   استعاره از شکوهمندی و عظمت

خرگه   مجاز از قدرت

فروغ خرگه پنهان می گشت   کنایه از پایان حکومت

مفهوم:

از بین رفتن قدرت خوارزمشاهیان

ناپایداری قدرت

به خوناب شفق در دامن شام/به خون آلوده ایران کهن دید

قلمرو فکری:

جلال الدین به سرخی غروب نگاه کرد و در ذهنش مجسّم شد که ایران باستانی و شکوهمند به زودی غرق در خون خواهد شد.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
خونابخون آمیخته با آبشفقسرخی غروب خورشید
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله

آلوده   نقش مسند

ایران   نقش مفعول

قلمرو ادبی:

خوناب شفق   تشبیه

دامن شام   اضافۀ استعاری و تشخیص

خون و خوناب   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

پیش بینی جنگ و شکست احتمالی

در آن دریای خون در قرص خورشید / غروب آفتاب خویشتن دید

قلمرو فکری:

با دیدن غروبِ خورشید، غروب عمر خود (پایان زندگی اش) را احساس کرد.

قلمرو زبانی:

بیت   1 جمله

قلمرو ادبی:

کهن و خویشتن   قافیه (دید   ردیف)

دریای خون   اضافۀ تشبیهی و استعاره از غروب خورشید و اغراق

دریای خون   اغراق

مصراع دوم   کنایه از مرگ و نابودی حکومت

آفتاب   استعاره از بخت و عُمر

واج آرایی حروف «د» و «ر»

خورشید و غروب   مراعات نظیر

مفهوم:

نزدیک شدن به مرگ

نا امیدی از زنده ماندن

چه اندیشید آن  دم، کس ندانست /که مژگانش به خون دیده تر شد

قلمرو فکری:

کسی نمی داند در آن لحظه، جلال الدّین به چه چیز آزار دهنده ای فکر کرد که باعث شد، گریه کند.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
مژگانمژه های چشمدیدهچشم
ترخیس
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   3 جمله

مژگان   نقش نهاد

«ــَـش»   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

دم   مجاز از لحظه

مژگان   مجاز از چشم

خون   استعاره از اشک

مصراع دوم   کنایه از به شدّت گریه کردن

مفهوم:

اندوه و غم فراوان

اشک ریختن و گریه کردن

چو آتش در سپاه دشمن افتاد /ز آتش هم کمی سوزنده تر شد

قلمرو فکری:

سپس همانندِ آتشی سوزان، حتّی سوزنده تر از آن، به میان سپاهیان مغول افتاد و به کشتار آن ها پرداخت.

قلمرو زبانی:

بیت   2 جمله

قلمرو ادبی:

خون دیده تر و سوزنده تر   قافیه (شد   ردیف)

چو آتش   تشبیه

سوزنده تر شدن از آتش   اغراق

آتش و سوزنده   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

شدّت جنگ و نبرد

فداکاری و دلاوری در راه وطن

در آن باران تیر و برق پولاد/میان شام رستاخیز می ‌گشت

قلمرو فکری:

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
برقدرخشش، درخشندگیپولادفولاد
رستاخیزقیامت، محشر
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله

قلمرو ادبی:

باران تیر   اضافۀ تشبیهی

باران تیر   اغراق

شام رستاخیز   استعاره از میدان جنگ

پولاد   مجاز از شمشیر

واج آرایی حرف «ر»

مفهوم:

شدّت جنگ و نبرد

فداکاری و دلاوری در راه وطن

در آن دریاى خون در دشت تاریک /به دنبال سر چنگیز می‌ گشت

قلمرو فکری:

در میدان جنگ در جست و جوی چنگیز بود تا او را پیدا کند و سر از تنش جدا نماید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
چنگیزفرماندۀ سپاه مغول
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله

خون   نقش مضاف الیه

تاریک   نقش صفت

چنگیز   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

رستاخیز و چنگیز   قافیه (می گشت:ردیف)

دریای خون   اضافۀ تشبیهی و استعاره از میدان جنگ

دریای خون   اغراق

در و سر   جناس ناقص اختلافی

واج آرایی حرف «ر»

دنبال سر کسی گشتن   کنایه از به فکر کشتن کسی بودن

مفهوم:

تلاش برای یافتن و کشتن چنگیزخان مغول

بدان شمشیر تیز عافیت سوز/در آن انبوه، کار مرگ می ‌کرد

قلمرو فکری:

جلال الدّین با شمشیر کُشنده اش، نقش مرگ را ایفا می کرد و سربازان دشمن را از بین می برد.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
بدانبا آنعافیت سوزنابودکننده، کُشنده
انبوهشلوغی
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله

کار   نقش مفعول

مرگ   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

عافیت سوز   کنایه از کُشنده

کار مرگ کردن   کنایه از کشتن

مرگ   مجاز از عزرائیل

واج آرایی حرف «ر»

مفهوم:

کشتن دشمنان

ولی چندان که برگ از شاخه می‌ ریخت /دو چندان می ‌شکفت و برگ می ‌کرد

قلمرو فکری:

اما هرچه از سربازان مغول را می کُشت، دو برابرِ آن افراد، به جنگِ او می آمدند.

قلمرو زبانی:

بیت   3 جمله

قلمرو ادبی:

مرگ و برگ   قافیه (می کرد   ردیف)

بر   استعاره از سرباز مغول

شاخه   استعاره از لشکر مغول

بر از شاخه می ریخت   کنایه از کشتن سربازان

می شکفت و بر می کرد   کنایه از زیاد شدن

بر ریختن و شکفتن   تضاد

بر و شاخه و شکفتن   مراعات نظیر

مفهوم:

زیادی و انبوهی سپاه مغولان

میان موج می‌ رقصید در آب / به رقص مرگ، اخترهای انبوه

قلمرو فکری:

انعکاس تصویر ستارگان در تلاطم امواج، مانند رقصِ مرگ بود.

قلمرو زبانی:

بیت   1 جمله

قلمرو ادبی:

رقصیدن ستارگان   تشخیص و استعاره

رقص مرگ   تناقض (پارادوکس)

واج آرایی حروف «م» و «ر»

مفهوم:

توصیف انعکاس ستارگان روی موج آب دریا

به رود سند می‌ غلتید بر هم/ز امواج گران کوه از پی کوه

قلمرو فکری:

موج های رود سند همچون کوه های بزرگی روی هم می غلتیدند.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
می غلتیدمی چرخیدگِرانسنگین، عظیم
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله

سند   نقش مضاف الیه

گِران   نقش صفت

قلمرو ادبی:

انبوه و کوه   قافیه

سند و امواج   مراعات نظیر (تناسب)

موج مانند کوه   تشبیه

موج مانند کوه   اغراق

کوه   آرایۀ تکرار

مفهوم:

توصیف حرکت، بزرگی و قدرت امواج

خروشان، ژرف، بی پهنا، کف آلود /دل  شب می ‌درید و پیش می ‌رفت

قلمرو فکری:

رود سند، پُر جوش و خروش، عمیق، وسیع و کف آلود بود. سیاهی شب را می شکافت و پیش می رفت.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
ژرفگُود، عمیقبی پهناوسیع، گسترده
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت:2 جمله

مصراع اول   نقش قید

دل   نقش مفعول

شب   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

دل شب   اضافۀ استعاری و تشخیص

دل شب دریدن   کنایه از پیش رفتن در تاریکی

مصراع اول   مراعات نظیر

مفهوم:

توصیف حرکت رود سند

از این سدّ روان، در دیده شاه /ز هر موجی هزاران نیش می ‌رفت

قلمرو فکری:

رود سند در چشم جلال الدّین مانند سدّی بود که هر موجش هزار نیش بر جان او می زد.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
دیدهچشم
نیشنوک هر چیز نوک تیز مانند سوزن و خنجر
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله

نیش   نقش نهاد

قلمرو ادبی:

پیش و نیش   قافیه (می رفت   ردیف)

سدّ روان   استعاره از رود سند

سدّ روان   تناقض (پارادوکس)

موج مانند نیش   تشبیه

سد و موج   مراعات نظیر

نیش در دیده رفتن   کنایه از آزار دیدن

دیده   مجاز از چشم

هزاران   نماد کثرت و مجاز از زیادی

هزاران   اغراق

مفهوم:

کُشنده بودن رود سند

مانع بودن رود سند

ز رخسارش فرو می ‌ریخت اشکی/بنای زندگی بر آب می ‌دید

قلمرو فکری:

اشک بر صورتش جاری شد؛ زیرا زندگی خود را در حال نابودی می دید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
رخسارصورت، چهره
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   2 جمله

«ــَـش» در «رخسارش»   نقش مضاف الیه

اشک   نقش نهاد

قلمرو ادبی:

بنای زندگی   اضافۀ تشبیهی (استعاری)

مصراع دوم   کنایه از ناپایداری زندگی و پادشاهی

واج آرایی حرف «ر»

رخسار و اشک   تناسب

رخسار   مجاز از چشم

مفهوم:

ناپایداری زندگی

اندوه و غم فراوان

در آن سیماب گون امواج لرزان/خیال تازه ای در خواب می ‌دید

قلمرو فکری:

با نگاه کردن به امواج لرزان رود سند، فکر تازه ای به ذهنش رسید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
سیماب گونبه رنگ جیوه، جیوه ایسیمابجیوه
خیالگُمان، اندیشه
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله

خیال   نقش مفعول

قلمرو ادبی:

خواب و آب   قافیه (می دید   ردیف)

امواج مانند جیوه   تشبیه

مصراع دوم   کنایه از این که فکر تازه ای به ذهنش رسید

خیال و خواب   مراعات نظیر

مفهوم:

چاره اندیشی

به یاری خواهم از آن سوی دریا/سوارانی زره پوش و کمان گیر

قلمرو فکری:

از آن سوی رود سند، سربازانی جنگجو و تیرانداز به یاری می طلبم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
زره پوشجنگجوکمان گیرتیرانداز
دریادر متن درس رود بزرگ مانند دریای نیل
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله

قلمرو ادبی:

دریا   استعاره از رود سند

سواران و زره پوش و کمانگیر   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

طلب کمک از مبارزان قدرتمند

دمار از جان این غولان کشم سخت/بسوزم خانمان‏ هاشان به شمشیر

قلمرو فکری:

با آن ها از این مغولان غول صفت، انتقام سختی بگیرم و دشمنان را نابود کنم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
دمار از کسی کشیدندمار از کسی برآوردن؛ کنایه از نابود کردن کسی
غولانمغولان
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   2 جمله

قلمرو ادبی:

کمان گیر و شمشیر   قافیه

دمار از کسی کشیدن   کنایه از نابود کردن کسی

غولان   استعاره از مغولان

مفهوم:

کشتن و نابود کردن دشمنان

شبی آمد که می‌ باید فدا کرد/به راه مملکت فرزند و زن را

قلمرو فکری:

شبی رسید که باید زن و فرزند را در راه میهن فدا کرد.

قلمرو زبانی:

بیت   3 جمله

قلمرو ادبی:

فرزند و زن   مراعات نظیر (تناسب)

را و راه   جناس ناقص افزایشی

مفهوم:

فدا کردن خانواده برای دفاع از وطن

به پیش دشمنان استاد و جنگید/رهاند از بند اهریمن، وطن را

قلمرو فکری:

این زمان باید در مقابل دشمنان مقاومت کرد و برای رهایی مردم وطن از دست دشمنان، دلاورانه جنگید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
اِستادمخفّف ایستادرهاندنجات داد
اهریمنشیطان، در اینجا مغولان
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   3 جمله

اهریمن   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

زن و وطن   قافیه(را   ردیف)

در مقابل کسی ایستادن   کنایه از مقاومت

اهریمن   استعاره از مغولان

وطن   مجاز از مردم وطن

واج آرایی حرف «ن»

مفهوم:

ایستادگی و مبارزه با دشمنان

شبی را تا شبی با لشکری خرد / ز تن‌ ها  سر، ز سر‌ها خُود افکند

قلمرو فکری:

در طول یک روز با لشکر کوچک خود در مقابل دشمنان با شجاعت جنگید و بسیاری از آنان را کُشت.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
خُردکوچکخُودکلاه خود، کلاه جنگی
شبی را تا شبیدر طول یک روز
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   2 جمله عادی

شبی را تا شبی   نقش قید

قلمرو ادبی:

کمان گیر و شمشیر   قافیه

ز تنها سر افکندن   کنایه از کشتن

ز سرها خُود افکندن   کنایه از کشتن

تن و سر و خُود   مراعات نظیر

واج آرایی مصوّت «ا»

مفهوم:

کشتار فراوان دشمنان

چو لشکر گِرد بر گردش گرفتند/چو کشتی، بادپا در رود افکند‍‍‍‍‍‍!

قلمرو فکری:

هنگامی که لشکر مغول محاصره اش کردند، اسب خود را مانند کشتی به آب زد تا از رود سند بگذرد.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
چو (مصراع اول)وقتی کهچو (مصراع دوم)مانندِ
گِرد بر گِرد گرفتنمحاصره کردنبادپااسب تندرو
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   2 جمله

قلمرو ادبی:

خُود و رود   قافیه (افکند   ردیف)

بادپا مانند کشتی   تشبیه

بادپا   کنایه از اسب تندرو

کشتی و رود   تناسب

چو (وقتی که) و چو (مانند)   جناس تام

گِرد بر گِرد گرفتن   کنایه از محاصره کردن

مفهوم:

تلاش برای اسیر نشدن

چو بگذشت، از پس آن جنگ دشوار / از آن دریای بی پایاب، آسان

قلمرو فکری:

وقتی آن جنگ سخت به پایان رسید …

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
دریادر متن درس رود بزرگ مانند دریای نیل
بی پایاببی گذر، عمیق
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   1 جمله

دریا   نقش متمم

قلمرو ادبی:

دشوار و آسان   تضاد

دریا   استعاره از رود سند

واج آرایی مصوّت «ا»

دریا و بی پایاب   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

تلاش برای اسیر نشدن

به فرزندان و یاران گفت چنگیز /که گر فرزند باید، باید این سان

قلمرو فکری:

چنگیز به فرزندانش گفت: فرزند باید اینگونه شجاع و باغیرت باشد.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
این ساناین گونهبایدلازم است
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   3 جمله

چنگیز و فرزند   نقش نهاد

این سان   نقش مسند

قلمرو ادبی:

آسان و این سان   قافیه

فرزند   آرایۀ تکرار

باید   آرایۀ تکرار

فرزندان مانند جلال الدّین   تشبیه

واج آرایی حرف «ن»

فرزندان و یاران   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

تعریف و تمجید چنگیزخان از جلال الدّین خوارزمشاه

به پاس هر وجب خاکی از این ملک/چه بسیار است، آن سرها که رفته

قلمرو فکری:

برای دفاع از هر وجبِ این مرز و بوم، انسان های بسیاری جان خود را فدا کرده اند.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
پاسپاسداری، حراست، نگهبانی
مُلکپادشاهی، بزرگی، عظمت
رفتهاز بین رفته، کشته شده
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   2 جمله

قلمرو ادبی:

سر   مجاز از انسان

سر رفتن   کنایه از کشته شدن

هر و سر   جناس ناقص اختلافی

هر وجب   کنایه از مقدار کم

خاک   مجاز از سرزمین

مفهوم:

جانبازی و فداکاری در راه دفاع از وطن

ارزشمندی خاک وطن

ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک/خدا داند چه افسرها که رفته!

قلمرو فکری:

به خاطر عشق به وطن، سرداران و پادشاهان زیادی کشته شده اند.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
افسرتاج و کلاه پادشاهان
رفتهاز بین رفته، کشته شده
معنی شعر در امواج سند فارسی یازدهم

بیت   2 جمله

قلمرو ادبی:

افسر   مجاز از انسان های بزرگ

بر و سر   جناس ناقص اختلافی

سر و هر   جناس ناقص اختلافی

خاک   مجاز از وطن یا سرزمین

رفتن افسر   کنایه از کشته شدن بزرگان

مفهوم:

جانبازی و فداکاری بزرگان در راه دفاع از وطن

برچسب شده در: