معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم +❤️ معنی کلمات ، قلمرو ها و مفهوم

در این نوشته با معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم همراه شما هستیم.

معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

  • شاعر: نظامی گنجه ای
  • قالب شعر: مثنوی
  • اثر: لیلی و مجنون

چون رایت عشق آن جهانگیر /شد چون مه لیلی آسمان گیر

قلمرو فکری:

وقتی شهرت و آوازۀ عشق مجنون مانند چهرۀ زیبای لیلی در جهان پیچید …

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
رایتبیرق، پرچم، دِرَفشچون (در مصراع اول)وقتی که
چون (در مصراع دوم)مانندمَهمخفّف ماه
جهانگیرگیرندۀ عالَم، فتح کنندۀ دنیا
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   1 جمله بلاغی

رایت ←   نقش نهاد

مَه ←   نقش متمم

آسمان گیر ←   نقش مسند

قلمرو ادبی:

جهانگیر و آسمان گیر ←   قافیه

رایتِ عشق ←   اضافۀ تشبیهی

جهانگیر ←   کنایه از مجنون

آسمان گیر شدن ←   کنایه از مشهور شدن

آسمان گیر شدن ←   اغراق

مَه ←   استعاره از چهره

مَه و آسمان ←   تناسب

چون و چون ←   جناس تام

لیلی ←   ایهام تناسب:

  • ۱- لیلی خانم
  • ۲- یک شب؛ که با ماه و آسمان تناسب دارد

رایت عشق مانند مَه لیلی ←   تشبیه

مفهوم:

مشهور شدن عشق لیلی و مجنون در همه جا

هر روز خَنیده نام ‌تر گشت  / در شیفتگی تمام تر گشت

قلمرو فکری:

مجنون هر روز معروف تر می شد و عشق و دلباختگی اش نسبت به لیلی افزایش می یافت.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
شیفتگیدل باختگی، عاشقیتمام ترکامل تر
خَنیدهمشهور، معروف، نامدار
خنیده نام تر گشتنمشهورتر شدن، پُرآوازه تر گردیدن
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله به شیوۀ عادی

خنیده نام تر ←   نقش مسند

تمام تر ←   نقش مسند

هر روز ←   ترکیب وصفی

قلمرو ادبی:

خنیده نام تر و تمام تر ←   قافیه (گشت ←   ردیف)

خنیده نام تر گشتن ←   کنایه از مشهورتر شدن

مفهوم:

شهرت و عشق روز افزون

برداشته دل ز کار او بخت/درمانده پدر به کار او سخت

قلمرو فکری:

شانس و اقبال از مجنون روی برگرداند و پدرش در حلّ مشکل او، بسیار ناتوان و نا امید شده بود.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
درماندناتوان شد، عاجز گشت
سختبه شدّت
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله

بخت ←   نقش نهاد

پدر ←   نقش نهاد

سخت ←   نقش قید

قلمرو ادبی:

بخت و سخت ←   قافیه

دل برداشتن ←   کنایه از نا امید شدن

درماندن ←   کنایه از ناتوان شدن

بخت و سخت ←   جناس ناقص اختلافی

بخت از کاری دل بردارد ←   تشخیص و استعاره

کار در مصراع دوم ←   استعاره از عشق

مصراع اول ←   کنایه از بدشانسی

مفهوم:

بدشانسی و درماندگی برای حلّ مشکل

خویشان همه در نیاز با او / هر یک شده چـاره‌ ساز با او

قلمرو فکری:

همۀ اقوام، برای حلّ مشکل او، به چاره اندیشی پرداختند.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
خویشانجمعِ خویش، اقوام
چاره سازچاره اندیش، مشکل حل کننده
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   1 جمله بلاغی

همه ←   نقش بدل

قلمرو ادبی:

نیاز و چاره ساز ←   قافیه (با او ←   ردیف)

در نیاز بودن ←   کنایه از محبّت و همدردی و دلسوزی

مفهوم:

همدردی و چاره اندیشی اقوام برای حلّ مشکل

بیچارگی  ورا  چو دیدند /در چاره‌گری زبان کشیدند

قلمرو فکری:

وقتی درماندگیِ پدر مجنون را مشاهده کردند، برای چاره جویی به گفتگو پرداختند.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
بیچارگیدرماندگیچاره گریتدبیر، مصلحت اندیشی
وراوی را، او را (پدر مجنون)
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله

قلمرو ادبی:

دیدند و کشیدند ←   قافیه

زبان کشیدن ←   کنایه از سخن گفتن و شروع به حرف زدن کردن

بیچارگی و چاره گری ←   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

مشورت برای حلّ مشکل

گفتند بـه اتفاق یک سر /کز کعبه گشاده گردد این در

قلمرو فکری:

همگی به این نتیجه رسیدند که این مشکل فقط با زیارت خانۀ خدا حل می شود.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
به اتّفاقهمگییک سرهمگی
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله

به اتّفاق ←   نقش قید

یک سر ←   نقش قید

به اتّفاق و یک سر ←   رابطۀ ترادف

در ←   نهاد

قلمرو ادبی:

سر و در ←   قافیه

در ←   استعاره از مشکل عشق مجنون

کعبه ←   مجاز از زیارت خانۀ کعبه

گشوده شدن در ←   کنایه از حلّ مشکل

واج آرایی حرف «د»

مفهوم:

خداوند، درمانگر و حل کنندۀ تمام مشکلات است

حاجت گه جمله جهان اوست / محراب زمین و آسمان اوست

قلمرو فکری:

خانۀ خدا محلّ برآورده شدن نیاز همۀ مردم جهان و قبله گاه اهل زمین و آسمان است.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
حاجت گهمحلّ برآورده شدن حاجت
جملههمه، سراسر
محرابقبله گاه، جای ایستادن پیشنماز در مسجد
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله

قلمرو ادبی:

جهان و آسمان ←   قافیه (اوست ←   ردیف)

جهان ←   مجاز از موجودات جهان

زمین و آسمان ←   تضاد و مجاز از موجودات زمینی و آسمانی

زمین و آسمان ←   مجاز از موجودات زمینی و آسمانی

واج آرایی حرف «ج»

مفهوم:

خداوند، حاجت بخش و اجابت کنندۀ خواسته هاست

همۀ موجودات، خداوند را می پرستند

چون موسم حج رسید برخاست/اشتر طلبید و محمل آراست

قلمرو فکری:

وقتی زمان حج فرارسید، پدر مجنون شتری آماده کرد و کجاوهای بر روی آن قرار داد.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
موسمزمان، هنگامبرخاستبلند شد
اُشتُرشتر
محملکجاوه که بر شتر بندند، مهد
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   4 جمله

قلمرو ادبی:

برخاست و آراست ←   قافیه

مصراع دوم ←   کنایه از آماده شدن

محمل و اشتر ←   مراعات نظیر (تناسب)

فرزند عزیز را به صد جهد/ بنشاند چو ماه در یکی مهد

قلمرو فکری:

پدرِ مجنون با تلاش فراوان، فرزند عزیزش را که مثل ماه زیبا بود، در کجاوه نشاند.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
جهدکوشش، تلاش، سعیمهدکجاوه، محمل
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   1 جمله

فرزند ←   نقش مفعول

ماه ←   نقش متمم

قلمرو ادبی:

جهد و مهد ←   قافیه

فرزند مانند ماه ←   تشبیه

مهد و جهد ←   جناس ناهمسان

صد ←   نماد کثرت، مجاز از زیادی

صد ←   اغراق

واج آرایی حرف «د»

آمد سوی کعبه سینه پر جوش /چون کعبه نهاد حلقه بر گوش

قلمرو فکری:

پدرِ مجنون با دلی پُر از درد به سوی خانۀ خدا آمد و به خدا متوسّل شد.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
سینه پُرجوشبا دلی دردمند
حلقهگوشوارۀ بردگی غلامان و کنیزان
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله

حلقه ←   نقش مفعول

قلمرو ادبی:

جوش و گوش ←   قافیه

سینه ←   مجاز از دل و تمام وجود

سینه پُرجوش ←   کنایه از دردمند

حلقه در گوش ←   کنایه از بندگیِ کسی را کردن

حلقه به گوش بودن کعبه ←   تشخیص و استعاره

حلقه ←   ایهام:

  • ۱- حلقۀ درِ خانۀ کعبه
  • ۲- حلقۀ بندگی غلامان

پدر مجنون مانند کعبه ←   تشبیه

کعبه مانند غلام ←   تشبیه

مفهوم:

متوسّل شدن به خداوند

نهایت فرمان برداری و بندگی

گفت ای پسر این نه جای بازی است   / بشتاب که جای چاره سازی است

قلمرو فکری:

پدر مجنون به پسرش گفت: ای پسر! اینجا، جای تفریح و بازی نیست. عجله کن که جایگاه درمانِ تو همین جاست.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
جای بازیجایی کوچک و بی ارزشچاره سازیچاره اندیشی
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   5 جمله

این ←   منظور کعبه

پسر ←   نقش منادا

قلمرو ادبی:

بازی و چاره سازی ←   قافیه (است ←   ردیف)

جای بازی نبودن ←   کنایه از بی ارزش نبودن

جای ←   آرایۀ تکرار

مفهوم:

پیشگاه خداوند، جایگاه اصلی برای رسیدن به خواسته هاست

گو یا رب از این گزاف کاری/ توفیق دهم به رستگاری

قلمرو فکری:

بگو: خدایا! توفیق بده که از این کار بیهوده (عاشقِ لیلی بودن) رها شوم و به سعادت برسم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
گزاف کاریزیاده روی، بیهوده کاری
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

رب ←   نقش منادا

توفیق ←   نقش مفعول

«ــَـم» در «دهم» ←   متمم

قلمرو ادبی:

گزاف کاری و رستگاری ←   قافیه

گزاف کاری ←   کنایه از عشق و عاشقی

رب و توفیق و رستگاری ←   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

بیهودگی عشق

تقاضای رهایی و خلاصی از عشق

دریاب که مبتلای عشقم / آزاد کن از بلای عشقم

قلمرو فکری:

بگو خدایا گرفتار عشق هستم، با عنایت و لطف خودت مرا از این بلا رها کن.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
دریاببه من کمک کنمبتلاگرفتار، اسیر
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

مبتلا ←   نقش مسند

آزاد ←   نقش مسند

عشق ←   نقش مضاف الیه

«ــَـم» در مصراع اول ←   فعل اسنادی به معنای «هستم»

«ــَـم» در مصراع دوم ←   نقش مفعول دارد (مرا آزاد کن)

قلمرو ادبی:

مبتلای و بلای ←   قافیه (عشقم ←   ردیف)

بلای عشق ←   اضافۀ تشبیهی

مبتلا و آزاد ←   تضاد

مفهوم:

تقاضا از خداوند برای حلّ مشکل عشق

مجنون چو حدیث عشق بشنید/اوّل بگــریست پس بخندید

قلمرو فکری:

مجنون وقتی سخن عشق را شنید، اول گریه کرد و سپس خندید.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
چووقتی کهحدیثسخن
پسسپس، بعد
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   3 جملۀ عادی

حدیث ←   نقش مفعول

عشق ←   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

بشنید و بخندید ←   قافیه

گریست و خندید ←   تضاد

حدیث و بشنید ←   مراعات نظیر (تناسب)

مجنون و عشق ←   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

غم و شادی در عشق، همراه هم هستند

از جای چو مار حلقه برجست/ در حلقه زلف کعبه زد دست

قلمرو فکری:

مجنون مثلِ مارِ حلقه زده که از جای خود می جهد، به سرعت برخاست و به حلقۀ درِ کعبه متوسّل شد.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
چومانندمار حلقهمار حلقه زده
            برجست          پرید
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله

نقش واژۀ «حلقه» در مصراع اول ←   صفت

نقش واژۀ «حلقه» در مصراع دوم ←   متمم

قلمرو ادبی:

مجنون مانند مار حلقه زده ←   تشبیه

زلف کعبه ←   اضافۀ استعاری و تشخیص

دست در حلقه زدن ←   کنایه از پناه بردن و توسّل

دست ←   مجاز از پنجۀ دست

حلقه و حلقه ←   جناس همسان (تام)

مار و حلقه ←   تناسب

در و حلقه ←   تناسب

زلف و دست ←   تناسب

مفهوم:

پناه بردن و متوسّل شدن به خداوند

می‌گفت گرفته حلقــه در بر / کامروز منم چو حلقه بر در

قلمرو فکری:

مجنون درحالی که حلقۀ درِ خانۀ کعبه را در آغوش گرفته بود، می گفت: امروز مانند این حلقه به تو متوسّل شده ام.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
در بردر آغوشکامروزمخفّف که امروز
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   2 جمله

حلقه در بر ←   نقش قید

امروز ←   نقش قید

چو حلقه بر در ←   نقش مسند

قلمرو ادبی:

در بر و بر در ←   قافیه

من مانند حلقه بر در هستم ←   تشبیه

حلقه در بر گرفتن ←   کنایه از توسّل

در و بر ←   جناس ناقص اختلافی (ناهمسان)

بر (آغوش) و بر (حرف اضافه) ←   جناس تام

در (حرف اضافه) و در (درِ خانه) ←   جناس تام

حلقه ←   آرایۀ تکرار

مفهوم:

پناه بردن و متوسّل شدن به خداوند

به وصال و دیدار معشوق نرسیدن

گـویند ز عشق کن جدایی/این نیست طـریق آشنایی

قلمرو فکری:

خدایا! به من می گویند: از عشق (لیلی) دوری کن! امّا این راه و رسم عاشقی و دوستی نیست.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
طریقراه و رسم، روشآشناییدوستی
اینمنظور جدایی از عشق
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

جدایی ←   مفعول

طریق ←   مسند

قلمرو ادبی:

جدایی و آشنایی ←   قافیه

عشق و جدایی و آشنایی ←   مراعات نظیر

آشنایی و جدایی ←   تضاد

آشنایی ←   مجاز از عشق

عشق ←   مجاز از لیلی

مفهوم:

وفاداری عاشق

ناممکن بودن دوری از عشق

پرورده عشق شد سرشتم / جــز عشق مباد سرنوشتم

قلمرو فکری:

ذات و وجود من با عشق پرورش یافته است و به جز عشق و عاشقی نمی خواهم سرنوشتی داشته باشم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
پروردهپرورش یافته
سرشتفطرت، آفرینش، طبع
مبادفعل دعایی به معنای امیدوارم نباشد
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   2 جملۀ بلاغی

«ــَـم» ←   نقش مضاف الیه

سرشت ←   نقش نهاد

سرنوشت ←   نقش نهاد

پرورده ←   نقش مسند

«عشق» در مصراع اول ←   مضاف الیه

«عشق» در مصراع دوم ←   متمم

قلمرو ادبی:

سرشت و سرنوشت ←   قافیه (ــَـم ←   ردیف)

پروردۀ عشق ←   اضافۀ استعاری و تشخیص

سرشت ←   مجاز از وجود و ذات

واج آرایی حرف «ش»

مفهوم:

دعا برای ماندن در دنیای عشق و آمیختگی بیشتر عشق با وجود شخص

یارب به خدایی خداییت/ وانگه به کمال پادشاییت

قلمرو فکری:

خدایا! تو را به خداوندی ات و به عظمت و بزرگی ات قسم می دهم …

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژه
بهحرف اضافه به معنای قسم و سوگند
وانگهمخفّف و آنگاه
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله به شیوۀ عادی

رب ←   نقش منادا

«ــَـت» در هر دو مصراع ←   نقش مضاف الیه

حذف فعل «قسم می دهم» به قرینۀ معنایی در جملات دوم و سوم

قلمرو ادبی:

خدایی ←   آرایۀ تکرار

رب، خدا، پادشاه ←   مراعات نظیر

واج آرایی حرف «ی»

کـــز عشق به غایتی رسانم/ کاو ماند اگر چه من نمانم

قلمرو فکری:

مرا در عشق به مرحله ای برسان که لیلی زنده بماند؛ اگرچه من زنده نباشم.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
غایتپایان، فرجام، نهایتکزمخفّف که از
کاومخفّف که او (منظور لیلی)
منمنظور مجنون
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

«ــَـم» در «رسانم» ←   نقش مفعول (مرا برسان)

«ــَـم» در «نمانم» ←   شناسۀ فعل

عشق ←   نقش متمم

غایت ←   نقش متمم

قلمرو ادبی:

رسانم و نمانم ←   قافیه

مانَد و نمانَم ←   تضاد

مانَد و نمانَم ←   اشتقاق

واج آرایی حرف «م»

مفهوم:

فداکاری و جانبازی عاشق در راه معشوق

ماندگاری عشق پس از عاشق

گرچه ز شراب عشق مستم/ عاشق ‌تر ازین کنم که هستم

قلمرو فکری:

خدایا! هرچند وجودم از عشق سرشار است؛ امّا مرا از این هم عاشق تر و سرمست تر کن.

قلمرو زبانی:

بیت ←   3 جمله

مست ←   نقش مسند

عاشق تر ←   نقش مسند

«ــَـم» در «مستم» ←   فعل اسنادی «هستم»

«ــَـم» در «کنم» ←   نقش مفعول

قلمرو ادبی:

مست و هست ←   قافیه (ــَـم ←   ردیف)

شراب عشق ←   اضافۀ تشبیهی

مستم و هستم ←   جناس ناقص اختلافی

عشق و عاشق ←   مراعات نظیر و اشتقاق

مفهوم:

تقاضای عاشقی بیشتر

از عمر من آنچه هست بر جای/بستان و به عمــر لیلی افزای

قلمرو فکری:

خدایا! هرچه از عمر من باقی مانده، بگیر و به عمر لیلی اضافه کن.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
بر جایباقیبِستانبگیر
اَفزایاضافه کن
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

«عمر» در هر دو مصراع ←   نقش متمم

من ←   مضاف الیه

لیلی ←   مضاف الیه

قلمرو ادبی:

جای و افزای ←   قافیه

عمر ←   آرایۀ تکرار

مفهوم:

نهایت فداکاری و جانبازی عاشق در راه عشق

می ‌داشت پدر به سوی او گوش / کاین قصه شنید گشت خاموش

قلمرو فکری:

پدر به سخنان مجنون گوش می داد. وقتی راز و نیاز عاشقانۀ او را شنید، ساکت شد و دیگر سخنی نگفت.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
گوش می داشتگوش می کردخاموشساکت
کاینمخفّف که این
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

قصّه ←   مفعول

خاموش ←   مسند

قلمرو ادبی:

گوش و خاموش ←   قافیه

سوی کسی گوش داشتن ←   کنایه از شنیدن

خاموش گشتن ←   کنایه از سکوت

واج آرایی صامت «ش»

قصّه و گوش و شنید ←   مراعات نظیر

قصّه ←   استعاره از راز و نیاز عاشقانۀ مجنون

مفهوم:

سکوت و تسلیم در برابر عشق واقعی

دانست که دل اسیر دارد/  دردی نه دوا پذیر دارد

قلمرو فکری:

پدرش فهمید که مجنون سخت گرفتار عشق است و درد او درمان ناپذیر است.

قلمرو زبانی:

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
دانستفهمید، آگاه شدنه دواپذیردرمان ناپذیر
معنی شعر پرورده عشق فارسی یازدهم

بیت ←   3 جمله

دل ←   نقش مفعول

درد ←   نقش مفعول

اسیر ←   نقش مسند

قلمرو ادبی:

اسیر و دواپذیر ←   قافیه(دارد ←   ردیف)

دل اسیر داشتن ←   کنایه از عاشق شدن

درد ←   استعاره از عشق

درد و دوا ←   تضاد و تناسب

واج آرایی حروف «د» و «ر»

مفهوم:

درمان ناپذیری درد عشق

برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.

امتیاز شما به این مقاله

0 از 0 رای

+ارسال دیدگاه