در این نوشته با معنی کلمات درس خوان عدل فارسی یازدهم همراه شما هستیم.

معنی کلمات درس خوان عدل فارسی یازدهم

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
خوانسفرهاز آنِمالِ، برایِ
آسودهراحت، به آسانیفرو دادنپایین دادن
خوانسفره گستردهاسماجمع اسم، نام‌ها
عادلمنصف، با عدالتهمگانهمه موجودات
این جهانیزمینی، مادیاز بهربهر، برای، نصیب
دَمنفسفرا رودبالا رود
برآمدنبالا آمدنمُمِدّیاری دهنده
حیاتزندگیرستننجات یافتن، رها شدن
تنیدهبافته، تابیدهرنجسختی
معتبربا اعتباراخترستاره
فرازبالاهیچ غمگین نبودبرای او مهم نبود
برّخشکی، بیابانبحردریا
اندوختنذخیره کردننهادنگذاشتن
پرتواشعهامواججمع موج
هلهلههیاهوافکنده بودپیچیده بود
آذرآتشمحبوبیتپسندیدگی
نزدیکحدودهلهلهخروش
آوای مرغانصدای مرغانطنینانعکاس صدا
بسنجماندازه بگیرمرضاخرسندی،پذیرش
راضیخرسند، خوشنودصرف کردنخرج کردن
منظور از پروازهدف از پرواز کردنکوشیدتلاش کرد
فرسنگشش کیلومترثباتاستواری
باز می ایستادتوقف می کرددر هم می پیچیدپیچ می خورد
اندک مدتزمان کوتاهثباتمقاومت، استحکام
حماقتبی خردی، نادانیراضیخرسند
وجدشورمهتابتابش ماه
نداصداعهدپیمان
گذشتسپری شد، طی شدوجدشادی
سپیده دمسحرگاه، هنگام صبحشعفشور، شادمانی
خفیفکممی بالیدافتخار می کرد
فنونجمع فنغلبه کردنپیروز شدن
غلتیدنچرخیدن به دور خودغرق در شادیبسیار شادمان شدن
خاموشساکتننگبدنامی، بی آبرویی
عظمتبزرگیبنگرندنگاه کنید
درک کرددریافت، فهمیدعواملجمع عامل
والاتربالاتر، برترصخره‌تکه سنگ بزرگ
بنگرندببینندهیچاصلاً
میسّرشدنی، ممکنافکارجمع فکر
اندیشهفکربکوشتلاش کن
بریدقطع کردطرزشیوه، روش
حیاتزندگانیطی کنیمبپیماییم
بر می گزینیمانتخاب می کنیمحیاتزندگی
عالمدنیاقدرت طلبیطالب قدرتمند بودن
آموختیمیاد گرفتیماصولجمع اصل
برِناکاستاد آذربادسپری می شدطی می شد
مرکّبترکیب شدهبه این سو و آن سوبه این طرف و آن طرف
مقیّدوابسته، گرفتار شدههیجانشور
جوهرگوهره، ذات، اصلکم و فنّچم و خم
سرتاسرتماممی گسلدجدا می شود
نهادگوهره، ذاتحقّق پذیر باشدچیزی که عملی شود
آنجا بودندحضور داشتنددر نهاد اوستدر وجود او قرار دارد
درکفهمافسوسحسرت، حیف، دریغ
ریشخندتمسخر، مسخره کردنبی غمانانسان های بی تفاوت
باطندروننهفتهپنهان
الهیخدای منعصیانسرکشی
اعمالجمع عمل، کردارچالاکچابک، تیزو بز
آلودهناپاکآلودنناپاک شدن
عزمقصد، توانچونمانند
دردرگاهنیارمنیاورم
مکافاتکیفربی باکنترس
نشاطشور و شوقعبادتبندگی و نماز
حشررستاخیز، قیامتهولترس
مفرِّحفرح بخش، شادی بخش
تکاملفرگشت؛ رو به کمال رفتن
مظهرنماد، نشان دهنده، نماینده
مبدل ساختندگرگون ساختن، تغییر دادن
مطلقبی قید و شرط، صرف، همیشگی
باطنپنهان، ناپدید، نهان، ذات و اصل
رزمیاررزمنده؛ در اینجا اسم خاص است
آذرخشصاعقه؛ در اینجا اسم خاص است
هوسناکآنکه در پی هوس های خود باشد
بلند پروازیاوج طلبی، افزون خواهی، افزون طلبی
راندهدور کرده شده، طرد شده، اخراج شده، تبعید شده
طبیعت و جوهر خود را بیابیذات و اصل خودت را پیدا کنی

برچسب شده در: