معنی گنج حکمت چو سرو باش فارسی یازدهم +❤️ معنی کلمات ، قلمرو و مفهوم
در این نوشته با معنی گنج حکمت چو سرو باش فارسی یازدهم همراه شما هستیم.
معنی گنج حکمت چو سرو باش فارسی یازدهم
متن «گنج حکمت: چو سرو باش» و معنی متن:
گنج حکمت
چو سرو باش
- نویسنده: سعدی
- اثر: گلستان
حکیمی را پرسیدند: «چندین درخت نامور که خدای عزّ و جلّ آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نخوانده اند؛ مگر سرو را که ثمره ای ندارد. در این چه حکمت اسـت؟»
گفت: «هر درختی را ثمره ای معین اسـت که به وقتی معلوم، به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش اسـت و این اسـت صفت آزادگان.»
قلمرو فکری:
از حکیمی پرسیدند: «از بین این همه درخت معروف و قوی که خداوند بزرگ و بلندمرتبه آفریده است، هیچ کدام را آزاد نگفته اند؛ به جز درخت سرو که آن هم میوه ای ندارد. در این نام گذاری چه دلیل و مصلحتی وجود دارد؟»
گفت: « برای هر درختی، میوه و نتیجه ای معیّن وجود دارد که در زمانی معلوم به وجود آن، تازه و شاداب می شود و گاهی به خاطر نبودن ثمره، پژمرده و غمگین می شود و هیچ کدام از این ویژگی ها در سرو وجود ندارد و همیشه شاداب و خوش است و این شادابی، صفت آزادگان است.»
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
حکیمی را | از حکیمی | نامور | نامی، مشهور، معروف |
عزّ و جل | عزیز و بزرگ است | برومند | بارآور، میوه دار |
حکمت | دلیل، مصلحت | هر درختی را ثمره | ثمرۀ هر درختی |
سرو را | برای سرو |
«را» در «هر درختی را ثمره» ← «را»ی فکّ اضافه
«را» در «سروا را نیست» ← حرف اضافه «برای»
قلمرو ادبی:
سرو و درخت و ثمره ← مراعات نظیر (تناسب)
سرو و آزاد ← مراعات نظیر (تناسب)
به آنچه می گذرد دل مَنِه که دجله بسی/ پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
قلمرو فکری:
به چیزی که گذرا و ناپایدار است، دلبسته نباش؛ زیرا رود دجله پس از مرگ خلیفه هم در بغداد جاری می شود.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
مَنِه | فعل نهی از نهادن، نبند |
دجله | نام رودی در عراق |
بیت ← 3 جمله
بسی ← نقش قید
قلمرو ادبی:
دل نهادن ← کنایه از علاقه مندی زیاد
دجله و بغداد ← مراعات نظیر (تناسب)
واج آرایی حرف «د»
مفهوم بیت:
دل نبستن به دنیا و امور ناپایدار
ترک تعلّقات دنیایی
گرت ز دست برآید، چو نخل باشد کریم/ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد
قلمرو فکری:
اگر توانایی داری، مانند نخل، بخشنده و جوانمرد باش و اگر کاری از دستت برنمی آید، مانند سرو آزاد باش.
قلمرو زبانی:
واژه | معنی واژه |
کریم | بخشنده |
بیت ← 4 جمله
«ــَـت» در «گرت» ← نقش مضاف الیه
«ــَـت» در «ورت» ← نقش مضاف الیه
نخل ← متمم
سرو ← متمم
کریم و آزاد ← مسند
قلمرو ادبی:
تو مانند نخل ← تشبیه
تو مانند سرو ← تشبیه
نخل و سرو ← تناسب
نخل ← نماد بخشندگی
سرو ← نماد آزادگی
آید و نیاید ← تضاد
از دست برآمدن ← کنایه از توانایی انجام کاری را داشتن
بیت موازنه دارد (مخصوص رشتۀ علوم انسانی)
مفهوم بیت:
توصیه به بخشندگی
توصیه به آزادگی
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.