معنی شعر آفرینش همه تنبیه خداوند دل است فارسی نهم + ❤️ آرایه های ادبی ، قلمروها و معنی کلمات
در این نوشته با معنی شعر آفرینش همه تنبیه خداوند دل است فارسی نهم همراه شما هستیم.
معنی شعر آفرینش همه تنبیه خداوند دل است فارسی نهم
شعر «آفرینش همه تنبیه خداوندِ دل است»:
درس اول
آفرینش همه تنبیه خداوندِ دل است
- شاعر: سعدی
- قالب شعر: قصیده
- آثار: بوستان، گلستان
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار /خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صبح زودی که شب و روزش یکسان است، بهترین کار این است که به صحرا برویم و از تماشای بهار، لذت ببریم.
قلمرو زبانی: بامداد: صبح زود / لیل: شب / نهار: روز / خوش: مسند / بود: فعل اسنادی / دامن صحرا: نهاد / دو جمله
قلمرو ادبی: لیل و نهار : تضاد / بهار و نهار : جناس / تناسب: بامداد، لیل و نهار – صحرا و بهار
قلمرو فکری: در صبح زود اوّل بهار که طول شب و روز آن یکسان است، رفتن به صحرا و تماشای گلهای زیبای بهاری، لذّت بخش است.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
بامداد | صبح زود | لیل | شب |
نهار | روز |
آرایه ادبی:
لیل و نهار ← متضاد
نهار و بهار ← جناس
تفاوت نکند لیل و نهار ← اشاره به مساوی بودن طول شب و روز در اول بهار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است/دل، ندارد که ندارد به خداوند اقرار
آفریده های خدا باعث آگاهی انسان می شود. هرکس خدا را قبول ندارد، دل و احساس ندارد.
قلمرو زبانی: آفرینش: آفریدههای جهان / تنبیه: هوشیار کردن / خداوند دل: صاحب دل (انسان عارف) / دل در مصراع دوم: احساس و عاطفه / اقرار: اعتراف / آفرینش: مشتق / که در مصراع دوم به معنی کسی که، ضمیر مبهم است / همه: بدل
قلمرو ادبی: واج آرایی «د» / که و به: جناس / دل: مجازاً احساس و عاطفه / تکرار: خداوند / دل ندارد کنایه از آگاهی ندارد
قلمرو فکری: تمام پدیدههای آفرینش برای آگاه کردن انسانهای عارف است و اگر کسی وجود خدا را انکار کند و به خدا ایمان نیاورد، ذوق و احساسی ندارد.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
تنبیه | آگاهی | خداوند دل | انسان های آگاه |
دل | معرفت، احساس | اقرار | اعتراف |
آرایه ادبی:
واج آرای حرف «د»
که، به ← جناس
این همه نقش عجب، بر در و دیوار وجود / هرکه فکرت نکند، نقش بود بر دیوار
این همه نقش های زیبا در دنیا وجود دارد، هرکس تفکر نکند مثل عکس روی دیوار، بی فایده است.
قلمرو زبانی: عجب: عجیب و شگفتانگیز / وجود: هستی / فکرت: فکر و اندیشه [«ت» اینجا ضمیر نیست و جزء کلمه است] / این همه نقش عجب: گروه اسمی است (این: صفت اشاره / همه: صفت مبهم / نقش: هسته / عجب: صفت بیانی)
قلمرو ادبی: در و دیوار: مراعات نظیر / دیوار وجود: اضافه تشبیهی / بر و در: جناس / تشبیه: آدمی بیفکر ھمانند نقاشی روی دیوار است وجه شبه بیاحساس و فاقد شعور بودن است. / وجود (ھستی) به خانهای تشبیه شده است که در و دیوار دارد، خانه که مشبهبه است حذف شده است پس آرایه از نوع استعاره است.
قلمرو فکری: هر کسی که با این همه نقشها و پدیدههای شگفت انگیز هستی به آفرینندهی آنها نیندیشد، همانند عکس و تصویر روی دیوار، بیاحساس و بیروح است.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
عجب | شگفت | فکرت | فکر |
آرایه ادبی:
نقش بود بر دیوار ← کنایه از بی فایده بود
در، دیوار ← مراعات نظیر
در، بر ← جناس
دیوار وجود ← تشبیه «وجود به دیوار تشبیه شده «
کوه و دریا و درختان، همه در تسبیح اند/ نه همه مستمعی، فهم کند این اسرار
همۀ موجودات، خدا را ستایش می کنند اما همۀ شنونده ها اسرار خدا را درک نمی کنند.
قلمرو زبانی: تسبیح: نیایش کردن، خدا را به پاکی یاد کردن / مستمع: شنونده / فهم: درک / اسرار: جمع سِرّ، رازها / کوه، دریا و درختان: نهاد / این اسرار: مفعول
قلمرو ادبی: کوه و دریا و درختان: مراعات نظیر / بیت تلمیح دارد به آیه (یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْض) / تشخیص: کوه و دریا و درختان در تسبیحاند.
قلمرو فکری: همۀ موجودات هستی در حال نیایش خداوند هستند، امّا هر شنوندهای این راز را درک نمیکند.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
تسبیح | ستایش خدا | مستمع | شنونده |
اسرار | رازها |
آرایه ادبی:
کوه و دریا و درختان ← مراعات نظیر
خبرت هست که مرغان سحر می گویند:/ آخر ای خفته، سر از خواب جهالت بردار؟
آیا خبر داری که مرغان سحر با آواز خواندنشان می گویند: ای بی خبر از خواب غفلت و نادانی بیدار شو؟
قلمرو زبانی: مرغان: پرندگان / خفته: غافل و بیخبر / جهالت: نادانی / «ت» در خبر، نهاد است / خفته: صفت جانشین اسم: ای انسان خفته. / «ت» در واژۀ «خبرت» نهاد است / هست: فعل غیراسنادی به معنای «داری»/ سر: مفعول / خواب جهالت: متمم
قلمرو ادبی: خواب، سحر و خفته: مراعات نظیر / سر و سحر: جناس / خواب جهالت: اضافه تشبیهی / سر از خواب برداشتن: کنایه از آگاهی و بیداری / تشخیص: سخن گفتن مرغان سحری
قلمرو فکری: آیا خبر داری که پرندگان سحری به هنگام صبح میگویند: ای انسان غافل، از بیخبری و نادانی، رها شو.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
خُفته | بی خبر | جهالت | نادانی |
آرایه ادبی:
مرغان سحر می گویند ← تشخیص
مرغ سحر ← قبلاً به خروس، مرغ سحر می گفتند
سر از خواب جهالت بردار ← کنایه از آگاهی ، بیداری
خواب، سحر، خفته ← مراعات
تا کی آخر چو بنفشه، سر غفلت در پیش؟/حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار
تا کی می خواهی مثل گل بنفشه در بی خبری باشی؟ حیف است که تو در خواب باشی و گل نرگس، بیدار و در حال عبادت باشد.
قلمرو زبانی: حیف: افسوس، دریغ / «حیف» نقش مسند دارد. / «ی» در خوابی، به معنی «هستی» فعل اسنادی است.
قلمرو ادبی: بنفشه و نرگس: مراعات نظیر / چو بنفشه: تشبیه / در و سر: جناس / بنفشه در این بیت نماد غفلت و سر افکندگی / نرگس، نماد بینایی و آگاهی است / سر غفلت در پیش گرفتن: کنایه / تشخیص: بیدار بودن نرگس، نادان بودن بنفشه
قلمرو فکری: تا کی میخواهی مانند گل بنفشه در غفلت و نادانی به سر ببری. حیف است که تو بیخبر و غافل باشی و گل نرگس بیدار و آگاه باشد.
واژه | معنی واژه |
غفلت | بی خبری، فراموشی |
آرایه ادبی:
بنفشه ← نماد انسان های بی خبر
نرگس ← نماد انسان های آگاه
سر، در ← جناس
بنفشه، نرگس ← مراعات نظیر
سر غفلت در پیش ← کنایه از بی خبری
که تواند که دهد میوۀ الوان از چوب؟/ یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار؟
چه کسی می تواند از چوب درخت، میوه های رنگین بیافریند؟ چه کسی می تواند از میان خار، گل صد برگ به وجود بیاورد؟
قلمرو زبانی: الوان: جمع لون، رنگها / گل صد برگ: نوعی گل سرخ با گلبرگهای پُر پَر. / هر دو مصراع، استفهام انکاری است. / صد برگ: صفت مرکّب
قلمرو ادبی: چوب: مجازاً درخت / گل و خار: تضاد / پرسش انکاری: هر دو مصراع / مراعات نظیر: میوه، گل، خار
قلمرو فکری: تنها خداوند بزرگ است که میتواند از چوب درخت، میوههای رنگارنگ و از خار، گلهای سرخ زیبا، پدید آورد.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
الوان | رنگارنگ | چوب | منظور درخت است |
آرایه ادبی:
گل، خار ← متضاد
عقل، حیران شود از خوشۀ زرین عنب/فهم، عاجز شود از حُقۀ یاقوت انار
عقل با دیدن یک خوشۀ انگور، حیران می شود و فهم انسان با دیدن زیبایی انار، ناتوان می شود.
قلمرو زبانی: حیران: سرگردان / عنب: انگور / حقّه: ظرفی کوچک، که در آن جواهری نگهداری شود. / یاقوت: سنگی قیمتی به رنگهای سرخ، زرد و کبود / خوشۀ زرین عنب: خوشۀ زرین: ترکیب وصفی / خوشۀ عنب: ترکیب اضافی
قلمرو ادبی: حیران شدن عقل و عاجز بودن فهم: تشخیص / عنب و انار: مراعات نظیر / حقّهٔ یاقوت انار: اضافه تشبیهی (دانههای انار به کیسهای پر از یاقوت تشبیه شده است.)
قلمرو فکری: عقل از زیبایی خوشه طلایی انگور، متحیّر و فهم از درک زیبایی و ظرافت دانههای انار که مانند یاقوتی سرخ و ارزشمند، میدرخشد، ناتوان است.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
عنب | انگور | عاجز | ناتوان |
حُقه | جعبه، کیسۀ پر از یاقوت |
آرایه ادبی:
عقل ، حیران شود و فهم، عاجز شود ← تشخیص
عنب، انار ← مراعات نظیر
حقۀ یاقوت انار ← تشبیه) انار به جعبه ای از جواهر تشبیه شده است)
پاک و بی عیب، خدایی که به تقدیر عزیز/ماه و خورشید، مسخر کند و لیل و نهار
خدای پاک و بی عیبی که با تقدیر خود، ماه و خورشید و شب و روز را به فرمان ما درآورد.
قلمرو زبانی: تقدیر: سرنوشت، فرمان خدا / مسخّر: رام و مطیع
قلمرو ادبی: لیل و نهار: تضاد / ماه و خورشید: مراعات نظیر / تلمیح به «و سخر لکم الشمس و القمر»
قلمرو فکری: خداوند پاک و بیعیب با فرمان خود، تمام پدیدهها و موجودات را (ماه و خورشید و شب و روز را) مطیع خود کرده است.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
تقدیر | اراده | مسَخَّر | رام، مُطیع |
آرایه ادبی:
ماه و خورشید ← مراعات نظیر
لیل و نهار ← متضاد
تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او /همه گویند و یکی گفته نیاید ز هزار
تا قیامت همه در مورد بخشش و مهربانی خدا می گویند اما یکی هم از هزار تا گفته نشده است.
قلمرو زبانی: کرم: بخشش، بزرگواری / رحمت: مهربانی / «تا» حرف اضافه است و قیامت، متمّم. / کرم و رحمت او: متمم/ گفته نیاید: فعل
قلمرو ادبی: تضاد: یکی در معنی اندک و ھزار در معنی بسیار /
قلمرو فکری: اگر همه مردم تا روز قیامت دربارۀ بخشش و لطف خداوند سخن بگویند باز هم یکی از هزاران لطف و رحمت خداوند، گفته نمیشود.
نعمتت بار خدایا، ز عدد بیرون است/ شکر اِنعام تو هرگز نکند شکر گزار
خدایا نعمت های تو قابل شمارش نیست، هیچ شکرگزاری نمی تواند نعمت های تو را شکر کند.
قلمرو زبانی: اِنعام: بخشش، نعمت دادن / اَنعام: چهارپایان / بار: آفریننده، خالق، نیکوکار / «ت» در نعمتت: مضاف الیه / هرگز: قید منفی
قلمرو ادبی: نعمت، شکر، انعام، و شکرگزار: مراعات نظیر / ز عدد بیرون بودن: کنایه از بیشمار بودن
قلمرو فکری: پروردگارا نعمتهای تو قابل شمارش نیست و هیچ انسان شکرگزاری نمیتواند، شکر نعمتهای بیکران تو را به جای آورد.
واژه | معنی واژه |
تقدیر | نعمت (این واژۀ با فتحه «اَنعام«، چارپا معنی می دهد) |
آرایه ادبی:
ز عدد بیرون است ← کنایه از فراوان بودن
شکر و شکر گزار و اِنعام ← مراعات نظیر
سعدیا، راست روان گوی سعادت بردند/ راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
ای سعدی انسان های درست کار به خوشبختی رسیدند. راستی را در پیش بگیر، زیرا آدم خطا کار به مقصد نمی رسد.
قلمرو زبانی: راست روان: انسانهای درست کار / گوی: توپ کوچک / کج رفتار: انسان بدکار / سعدی: مناد و «ا» : ندا / راست روان : مرکّب («ان» جمع در ساختمان اسم دخالتی ندارد.) / کج رفتار: مشتق. مرکّب و صفت جانشین اسم (انسان کج رفتار)
قلمرو ادبی: که و به: جناس / گوی سعادت: اضافه تشبیهی / گوی بردند: کنایه از دست یافتن و سبقت گرفتن
قلمرو فکری: ای سعدی! انسانهای درست کار، به سعادت و خوش بختی میرسند، بنابراین تو هم انسانی صادق و راستگو باش، زیرا انسانهای بدرفتار به هدف و مقصودشان نمیرسد.
واژه | معنی واژه | واژه | معنی واژه |
تنبیه | آگاهی | خداوند دل | انسان های آگاه |
دل | معرفت، احساس | اقرار | اعتراف |
آرایه ادبی:
گوی سعادت بردند ← کنایه از دست یافتن به خوشبختی
گوی سعادت ← تشبیه ) سعادت به گوی »توپ «تشبیه شده است)
راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار ← یادآور ضرب المثل» بار کج به منزل نمی رسد»
گام به گام سایر صفحات درس اول فارسی نهم
- معنی شعر آفرینش همه تنبیه خداوند دل است فارسی نهم
- جواب صفحه ۱۴ فارسی نهم
- جواب نوشتن صفحه ۱۵ فارسی نهم
- معنی حکایت سفر فارسی نهم
- معنی کلمات درس ۱ فارسی نهم
برای مشاهده گام به گام سایر صفحات کتاب کافیست آن را در گوگل به همراه عبارت «حالا درس» جست و جو کنید.
5 دیدگاه ها
عالیستتت👍🏽
ناراضیی بودم
عااااااالی واقعا همه چیز نوشته شده.
بلهههه
عالی ممنون از سایت خوبتون