در این نوشته با معنی ستایش یاد تو فارسی هفتم همراه با نکته های قوائدی معنی کلمات و ارایه های ادبی همراه شما هفتمی ها هستیم

معنی ستایش یاد تو فارسی هفتم

شعر «ستایش: یاد تو» و معنی شعر:

ستایش

یاد تو

  • قالب شعر: مثنوی
  • شاعر: نظامی گنجوی
  • اثر: بوستان، گلستان، کلّیّات

ای نام تو بهترین سرآغاز/بی نام تو نامه کی کنم باز؟

ای خداوندی که نام تو بهترین شروع و آغاز برای هر کاری است.من بدون نام تو، این کتاب را آغاز نمی کنم. (هر کاری را با نام تو شروع می کنم.)

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

سرآغاز و باز ←  قافیه

بیت سه جمله دارد ←  (ای خدا)، (نام تو بهترین سرآغاز [است])، (بی نام تو نامه کی کنم باز؟)

ای ←  حرف ندا و منادا (خدا) حذف شده است

ای یاد تو مونسِ روانم /جز نام تو نیست بر زبانم

ای خدایی که یاد تو همدم روح و روان من است. جز نام تو نامی دیگری بر زبان نخواهم آورد.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

روانم و زبانم ←  قافیه

ای ←  حرف ندا و منادا (کسی که، خدا) حذف شده است

روانم و زبانم به صورت روان من و زبان من خوانده می شوند و «م» مضافٌ الیه است

ای کارگشای هر چه هستند  /نام تو کلید هر چه بستند

ای خدایی که برطرف کنندۀ همه مشکلات هستی، نام تو مانند کلیدی است که هر در بسته ای را باز می کند (هر مشکلی را حل می کند)

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

هستند و بستند ←  قافیه

در مصرع دوم تشبیه به کار رفته است؛ نام تو مانند کلید است

ای هست کُنِ اساسِ هستی/کوته زِ دَرَت درازدستی

ای خداوندی که این جهان را به وجود آورده ای، هیچ کس نمی تواند به درگاه تو درازدستی کند (ستم کند و زور بگوید).

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

هستی و درازدستی ←  قافیه

درت  (درگاه تو) ←  «ت» ضمیر پیوسته و مضافٌ الیه است

فعل «است» در مصرع دوم حذف شده است

هم قصۀ نانموده دانی /هم نامۀ نانوشته خوانی

خداوندا، تو از همه قصه های آشکار نشده و همه کتاب های نوشته نشده ، آگاه و باخبری

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

دانی و خانی ←  قافیه

«قصۀ نانموده» و «نامۀ نانوشته» مفعول هستند

«نموده» از مصدر نمودن آمده است

هم تو به عنایت الهی /آن جا قَدَمَم رسان که خواهی

خداوندا، با لطف و محبت خود، مرا به آن مقام و جایگاهی که می پسندی برسان.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

الهی و خواهی ←  قافیه

رسان (برسان) ←  از مصدر «رساندن»

«خواهی» از مصدر «خواستن» است

قدمم (قدم من را) ←  «م» مضافٌ الیه است

از ظلمت خود رهایی ام ده /  با نور خود آشنایی ام ده

خدایا، مرا از گمراهی و جهل خود نجات بده و مرا با نور و روشنایی خودت آشنا کن.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

رهایی ام و آشنایی ام:قافیه (ده:ردیف)

ظلمت و نور:متضاد

خود در مصرع اول، انسان یا شاعر است اما در مصرع دوم خداوند است

  • نوع نثر: نثر مسجّع
  • نویسنده: خواجه عبدالله انصاری
  • اثر: الهی نامه

الهی دلی ده که در کار تو جان بازیم؛ جانی ده که کار آن جهان سازیم؛

خدایا، به ما جرأتی بده تا در راه تو، جان خود را فدا کنیم و جانی به ما بده که با نیروی آن، آخرت خود را بسازیم.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

جان بازیم ←   کنایه از فدا کردن جان است، شهادت

تعداد جمله ←

«بازیم» از مصدر «باختن» و «سازیم» از مصدر «ساختن» است

دانایی ده که از راه نیفتیم، بینایی ده تا، در چاه نیفتیم.

خدایا به ما آگاهی، دانش و بصیرتی بده تا گمراه نشویم.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

منظور از راه در این عبارت، راه راست یا راه درست است

منظور از چاه، گمراه شدن و گرفتار دام های دنیایی شده است

راه و چاه ←   متضاد

دست گیر که دست آویز نداریم، توفیق ده تا در دین استوار شویم،

خدایا یاری رسان ما باش چون کمک کننده و یاری رسان دیگری غیر از تو نداریم. امکانی فراهم کن تا در راه دین محکم و پایدار باشیم.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

دستگیری کردن ←   کنایه از کمک کردن است

نگاه دار تا پریشان نشویم

خدایا مراقب ما باش تا پریشان و آشفته حال نشویم.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

نگاه داشتن ←   کنایه از مراقبت و محافظت کردن است

معنی کلمات ستایش فارسی هفتم

واژهمعنی واژهواژهمعنی واژه
سر آغازاول هر چیزی، شروعداناییخردمندی، آگاهی
کوتهمخفف کوتاهمونسهمدم، یار
اساسپایه، بنیادکوتهمخفّف کوتاه
دراز دستیستمگری، زورگوییاستوارمحکم و پا بر جا
نانوشتهنوشته نشدهپریشانآشفته و نگران
نانمودهآشکار نشده، پنهانروانروح، جان
هست کنبه وجود آورندهتوفیقسازگاری، موافقت
ظلمتتاریکیاساسپایه و بنیان
نامهدر اینجا به معنی کتاب است
بیناییتوانایی درک حقیقت بصیرت
دست آویزآنچه که از آن کمک می گیرند
کارگشاحل کننده مشکلات، آسان کننده کارها
عنایتبخشایش، لطف، توجه، احسان
بیناییبصیرت، توانایی درکِ حقیقت
معنی ستایش یاد تو فارسی هفتم